جونت بشم صلوات بفرست
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا...
درباره وبگاه

تمامی مطالب این وبلاگ مورد تایید همسر شهید حسن انتظاری می باشد.
خرسندیم که ایشان با نظرات و راهنمایی های خوب خود ما را همراهی می کنند.
*****************
این وبلاگ هر 5 روز یک بار به روز رسانی می شود.
*****************
در صورتی که تمایل دارید با ما همکاری داشته باشید می توانید از طریق ایمیل زیر با ما ارتباط برقرار کنید.
hasanentezari93@gmail.com
*****************
خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهاى فرهنگى-هنرى بروید
و پذیراى جوانها باشید.
با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. مدارا کنید. ممکن است ظاهر زننده‌اى داشته باشند.
بعضى از همینهائى که در استقبالِ امروز بودند و شما الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائى بودند که در عرف معمولى به
آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد.
حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه،
دل، متعلق به این جبهه است؛
جان، دلباخته‌ى به این اهداف و آرمانهاست.
او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است،
نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمى‌بینند
گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم
آیا تو چنان که مینمائى هستى؟
ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم میکند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.
بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.
***بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب، آیت الله خامنه ای***
موضوعات

زندگی نامه شهید حسن انتظاری (۷)
شهید حسن انتظاری (۴۵)
وصیت نامه شهید حسن انتظاری (۳)
شهادت در راه خدا (۱۰)
کمک برای برپایی روضه (۱)
110 گناه روزمره (۲۰)
احادیث در مورد شهید و شهادت (۷)
آیات قرآن در مورد شهادت و شهید (۳)
شهید احمد علی نیری (۳)
فواید صلوات (۲)
نامه قاسم سلیمانی به معصومه آباد (۱)
مرحومه فهیمه بابائیانپور (۱)
شهید صادق زاده (۱)
آمنه وهاب زاده (۱)
شهید رضا میرزائی (۱)
داستان های جالب (۶۸)
توهین به پیامبر اسلام (۱)
حاج کاظم میر حسینی (۲)
شهید عزالدین (۱)
شهید محمد معماریان (۱)
ختم زیارت عاشورا (۲)
تکاور شهید ابوالفضل عباسی (۱)
شهید علی کمیلی فر (۱)
جنگ نرم (۲)
بیانات رهبری (۹)
معصومه اباد (۱)
شهید سید مرتضی دادگر (۱)
مادر شهیدان فاطمی و رهبری (۱)
زندگی امام خامنه ای (۱)
حدیث و سخن بزرگان (۱۳)
مناسبت های تقویم (۴۸)
شهید احمدی روشن (۱)
ازدواج (۷)
شهید ناصرالدین باغانی (۱)
جملات تکان دهنده (۲۹)
شهید حجت الله نعیمی (۱)
شهید عباس بابایی (۲)
شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی (۲)
شهید مرحمت بالازاده (۱)
شهید همدانی (۱)
قاری شهید محسن حاجی حسنی (۱)
شهدای مدافع حرم (۶)
میثم مطیعی (۱)
متفرقه (۳۱)
آیت الله بهجت (۲)
شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) (۱)
بقیه ی شهدای عزیز (۲۴)
آیت الله مجتهدی تهرانی (۲)
حاج حسن تهرانی مقدم (۱)
آرشیو مطالب
شعری در وصف شهید حسن انتظاری
نویسنده خادم الشهدا در پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۰۵ ق.ظ | ۰

شعر زیر توسط یکی از دوست داران شهید حسن انتظاری سروده شده است. ابتدای هر بیت برگرفته از نام و یا نام خانوادگی همسر شهید و خود شهید انتظاری است. اگر حروف قرمز را در کنار یکدیگر قرار دهید نام و نام خانوادگی شهید انتظاری و اگر حروف سبز را در کنار هم قرار دهید نام و نام خانوادگی همسر شهید انتظاری مشخص خواهد شد.

 

ماهی عیان بودی عزیز از من نهان گشتی دگر

حسنت ز حد بیرون شده اینک ندایت می کنم

رستی از این دنیای دون جستی بقای روح خود

سوی خدا پرّان شدی جان را غلامت می کنم

ضوء و ضیاء تو شده روشنگر راه خدا

نزد همه دوستان وصف صفاتت می کنیم

یوسف شدی در حسن  خلق خنده به روی تو نخفت

از یاد آن خوش خلقیت یاد پیامت می کنیم

هم رهنمای من بدی هم سالک راه خدا

نوری بُدی در خانه ام هر شب صدایت می کنم

ای یار و ای دلدار من ای مرغ خوش الحان من

تو شاهدی تو حاضری من عزم  راهت می کنم

عارف صفت گشتی شهید هجران تو بر من رسید

ظرف دلم اندوه دید با چشمان اشکبار هر شب نگاهت می کنم

یک لحظه چون یادت کنم دل پر از خون می شود

این را صلاح دانم بحق هر لحظه یادت می کنم

اسب خیال من عجب با تو پرد درهر زمان

رودی که شادان می روی قصد مقامت می کنم

نوری شدی ای جان من رفتی تو ای جانان من

یزدان نگهدارت شده ابلاغ راهت می کنم



برچسب‌ها: شعر , شهید , شهید حسن انتظاری , همسر شهید ,
سردار بزرگ الغدیر شهید حسن انتظاری(پست ثابت)
نویسنده خادم الشهدا در چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۰ ب.ظ | ۹

نام: حسن انتظاری

نام پدر: غلامحسین

تاریخ تولد: 26/1/1341

محل تولد: محله گنبد سبز یزد

تاریخ شهادت: 22/12/1363

عملیات مرتبط: عملیات غرور آفرین بدر

محل شهادت: شرق دجله

نحوه شهادت:  اصابت ترکش توپ به سر

آخرین مسئولیت: فرمانده گردان امام علی علیه السلام تیپ 18 الغدیر

محل خاکسپاری: گلزار شهدا، خلد برین یزد

برای مشاهده ی زندگی نامه شهید انتظاری به طور کامل در قسمت بالای وبلاگ بر روی گزینه ی "درباره ی شهید حسن انتظاری" کلیک کنید. همچنین از قسمت موضوعات وبلاگ می توانید به مطالب وبلاگ به صورت موضوعی دسترسی پیدا کنید.

جونت بشم صلوات بفرست

ما همواره منتظر نظرات خوب شما هستیم. برای گذاشتن نظر در وبلاگ بر روی عنوان مطلب موردنظر کلیک کنید و در پایین صفحه ی جدیدی که باز می شود نظر خود را نوشته و برای ما ارسال کنید.



برچسب‌ها: زندگی نامه شهدا , سردار بزرگ الغدیر شهید حسن انتظاری , شهید حسن انتظاری , صلوات ,
آخرین روضه، روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
نویسنده خادم الشهدا در شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۰۴ ق.ظ | ۰

قبل از شروع عملیات بدر محاسنش را میگیرد و به بچه ها می گوید: 

عزیزان من، این محاسن قرار است از خون سرم خضاب بسته شود.

سوار ماشین اس تی شن می شود و چون خیلی به سیدالشهدا و هم چنین مادرش صدیقه کبری ( علیهما السلام) علاقه داشت برای همین قبل از عملیات بدر(عملیاتی که شهید انتظاری در آن به شهادت رسید) از روحانی همراه در خواست می کند برایش روضه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بخواند و با همان لحن ساده و صمیمی می گوید: 

جونت شم یکی مصیبت حضرت زهرا بخون حال بگیریم بریم برای عملیات. 

آن بزرگوار هم در جاده منتهی به هور که به جاده صاحب الزمان (عج الله تعلی فرج الشریف) معروف بود مصیبت می خواند و حسن چنان گریه ای می کند که گویی اشک چون سیل روان می شود. هر وقت مصیبت ائمه خوانده می شد چشمان حسن چون چشمه ای می جوشید.  

راوی: حاج کاظم میرحسینی، یکی از دوستان شهید حسن انتظاری



برچسب‌ها: خاطرات جنگ , روضه حضرت فاطمه , شهید حسن انتظاری , عملیات بدر , مصیبت ائمه , کاظم میرحسینی ,
وصیت نامه شهید حسن انتظاری
نویسنده خادم الشهدا در چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۲ ق.ظ | ۰

شهید انتظاری چندین بار وصیت نامه نوشتند که متن زیر متعلق به آخرین وصیت نامه ی ایشان می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم

"و من یقاتل فی سبیل الله فلیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجرا عظیما"

و کسی که به جنگ در راه خدا بپردازد. پس کشته شود یا پیروز شود به زودی اجری بزرگ خواهیم داد.

با درود و سلام بر محمدابن عبد الله و جانشینان بر حقش مخصوصا حضرت مهدی عج الله تعلی فرجه الشریف و نائب بر حقش امام امت خمینی بت شکن و درود بی پایان بر گلگون کفنان ایران.

این وصیت نامه ای را صبح روز دوشنبه 20/12/63 می نویسم. الان تمام نیروها آماده هستند که شب شود و عملیات را به یاری خدا شروع کنند. ای خدای عزیز، ای معبود دل ها، ای یاور بی پناهان، مرا دریاب و از این زندگی فانی دنیا نجات ده که جز معصیت و گناه چیزی نیست هم چنان که خودت در قرآنت فرموده ای:

و ما الحیوه الدنیا الا لعب و لهو

دنیا جز بازیچه ی کودکان و هوسرانی بی خردان هیچ نیست.

پس چه بهتر است که انسان از این دنیا کوچ کند و به دنیای دیگر که همیشگی و نیکوتر است برود. ای خدا، تو خود می دانی که من هیچ سرمایه و مالی ندارم که در پیشگاه تو تقدیم کنم تا از من راضی شوی فقط یک جان دارم. ای خدا به زهرای اطهر تو را سوگند می دهم که این جان ناقابل من را خریدار باشی چون می ترسم بعد از عملیات سالم باشم و این دنیا مرا گول بزند و جذب خود کند. آن وقت است که باید سر به بیابان بگذارم و آنقدر ناله و زاری کنم تا تو از من راضی شوی. ای خدای عزیز! خود شاهد هستی که من چقدر گناه کردم. از گناهانم در گذر تا شاید مرا در روز قیامت در کنار ائمه اطهار قرار دهی.

تصویر شهید انتظاری

ای مردم ایران شما خیلی به جبهه ها کمک کرده اید. این را بدانید که شما الان در محضر خداوند امتحان می شوید.خوش به حال آن افرادی که در محضر خداوند با موفقیت بیرون می آیند و وای به حال آن افرادی که جذب دنیا شده اند و غافل از این امتحان هستند. ای خوبان عالم در حق این مردم غافل دعا کنید که خداوند آن ها را نجات دهد ما همه محتاج خدا هستیم. اگر خدا دست محبت و لطفش را از سر ما بردارد، در همان آن سقوط می کنیم. به خدا پناه ببریم تا رستگار شویم.

و هر چه شما کردید به رهنمودهای امام این مرد خدا و تقوی گوش دهید. تا این مرد بزرگوار بالای سرمان است تا آن جا که در توان دارید در حقش دعا کنید تا خداوند عمر ایشان را تا ظهور حضرت مهدی عج الله تعلی فرجه الشریف طولانی گردد. ای جانم به فدای این رهبر. خدایا تمام عمرم را فدای عمر امام عزیز کن.

و شما هر چه کردید، علما و روحانیت....

ای پدر و مادرم، شما در حق من خیلی زحمت کشیده اید و من خیلی کوتاهی کرده ام. مرا ببخشید و عفو کنید، باشد که اگر شهید شدم در روز محشر شما را شفاعت کنم و در مرگ من هیچ ناراحت مباشید که خدا یار و مدد کار شما هست و اگر می خواهید گریه کنید فقط برای امام حسین علیه السلام گریه کنید و ضمنا سلام مرا به برادرم برسانید و بگویید که من ایشان را خیلی دوست دارم و بی نهایت به ایشان علاقه مند هستم. هرچه کردند برای اسلام و قرآن باشد. ضمنا خواهرانم را هم سلام برسانید و بگویید نماز و روزه و طاعتشان را زیاد کنند که فردای قیامت هیچکس بدادشان نمی رسد. در پایان سلام مرا به دوستان و آشنایانم برسانید، مخصوصا برادران سپاه

 اگر باشد قرار آخر بمیرم

نمی خواهم که در بستر بمیرم

نمی خواهم که همچون شمع سوزان

بریزم اشک و در آذر بمیرم

دلم خواهد که در فصل جوانی

میان جبهه و سنگر بمیرم

خدایا نصیبم کن در این حمله

که همچون خون و هم خنجر بمیرم

پایان دیدار کربلا

حسن انتظاری

شهید انتظاری با پدرش

این عکس متعلق است به شهید حسن انتظاری و پدر بزرگوارشان

و همچنین وصیت نامه ای جداگانه برای همسر مهربانشان  بدین شرح نوشتند:

ای همسر مهربانم، من معلوم نیست که در این عملیات شهید بشوم و می دانم تو تحمل این را نداری که در نبود من زندگی را ادامه بدهی ولی این را بدان تو باید خودت را تسلیم خداوند کنی که دل ها همیشه به یاد او آرام می گیرد. این راهی است که باید همه برویم یکی زودتر و یکی دیرتر. همه مسافر هستیم. تو اگر می خواهی در این راه موفق باشی همیشه نعمت های خدا را شکرگذار که هر چه از طرف دوست بیاید نیکو است.

همسرم، همیشه تو را دوست دارم و به تو علاقه مند هستم و می دانم که تو هم عاشق شهادت هستی. من در حق شما دعا می کنم تا خداوند این درجه عظیم را به تو و من بدهد و مرا ببخشید که اگر در زندگی کوتاهی کرده ام. ان شاالله اگر خدا به من توفیق شهادت داد، تو را در روز قیامت شفاعت می کنم. فقط باید مراقب خودت باشی که شیطان وسوسه در وجودت نکند. همیشه پناه به خدا ببر.

ضمنا من 2 ماه روزه دارم اگر توانستی برایم بگیر.

حسن انتظاری

تصویر شهید انتظاری



برچسب‌ها: تصویر شهید انتظاری , جملات زیبا , سخنان آموزنده , وصیت نامه شهید حسن انتظاری , پدر شهید انتظاری ,
عشق آسمانی
نویسنده خادم الشهدا در شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۱ ق.ظ | ۰

حسن شیفته شهید صدوقی بود، آشنایی او با شهید از دوره دبیرستان شروع شد زمانی که به مجلس روضه و عزاداری در منزل آقای صدوقی می رفت.

نهضت اسلامی که شروع شد به صف انقلابیون پیوست. ارتباط و علاقه بین حسن و شهید صدوقی هم از همان زمان محکم شد. حسن اوایل با هیئت عزاداری محله گنبد سبز به خانه شهید صدوقی می رفت و در روضه ایشان سینه زنی می کرد. او عاشق شهید صدوقی بود. آن روزها من از حسن پرسیدم ایشان کی هستند که دم در ایستاده؟

می گفت ایشان آیت الله صدوقی امام جماعت و بزرگتر این شهر هستند و همه راهپیمایی های انقلاب هم زیر نظر ایشان صورت می گیرد. با گسترش انقلاب و زبانه های آن ، حسن در پخش اعلامیه خیلی فعالیت می کرد. چه در مدرسه و چه در سطح شهر. به طوری که وقتی مردم به ادارات دولتی حمله کردند حسن موفق شد دو دستگاه فتوکپی از ادارات بردارد و در گوشه ای که کسی فکرش را نمی کرد قایم کند. 

البته نهایت شجاعت و دلیری است که نوجوانی با این سن و سال دست به چنین عمل متهورانه ای بزند و از هیچ کس نترسد. به این وسیله اعلامیه های حضرت امام را که آقای صدوقی می دادند  را فتو می گرفت و به شهر های اصفهان، بندرعباس، کرمان و زاهدان می فرستاد و همچنین در سطح شهر توزیع می کرد در حالی که شانزده سال بیشتر نداشت!

علاقه حسن یک طرفه نبود شهید صدوقی هم متقابلا علاقه عجیبی به حسن داشت. وقتی به خاطر همین دستگاه ها مود تعقیب ساواک قرار گرفت زیر نظر شهید صدوقی از یزد به زاهدان رفت و مدت ها در آن جا ماند و مجددا به دستور شهید صدوقی دوباره برگشت و خودش را به شهربانی معرفی کرد و آن زمان ایشان و شهید پاک نژاد به خاطر نفوذی که داشتند بعد از 6 روز موجبات آزادی حسن را فراهم آوردند. 

راوی: احمد سلطانی، برگرفته شده از کتاب نشون به اون نشونی



برچسب‌ها: احمد سلطانی , انقلاب , شهید حسن انتظاری , شهید صدوقی , نشون به اون نشونی ,
وقتی شهید انتظاری برای روضه فاطمیه امیرچخماق کمک کرد!
نویسنده خادم الشهدا در شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۷ ق.ظ | ۰

یزد رسا؛ چند سالی است که ایام فاطمیه در حسینیه امیرچقماق یزد در ایام فاطمیه ، مراسمی برای حضرت زهرا سلام الله علیها برپا می شود. 

یکسال من مریض شدم و از آنجایی که هرسال برای برپایی مراسم در آنجا با مشکلاتی روبرو بودیم، به ناچار به دوستان گفتم اگر نمی توانید کارهای روضه را انجام دهید اشکال ندارد، امسال روضه نمی خوانیم یا جای دیگر برگزار می کنیم. 

یکی از شب ها خواب شهید انتظاری را دیدم(خیلی کم پیش می آمد خوابش را ببینم) در خواب دیدم این شهید بزرگوار در میدان امیرچقماق ایستاده وخیلی ناراحت وعصبانی است! صدایم زد وگفت:سید بیا اینجا

رفتم جلو.گفت:برای روضه امسال می خواهی چکار کنی؟ گفتم:بچه ها نمی توانند امسال مراسم بگیرند!

گفت:نه،نه،به هیچ وجه!علم حضرت زهرا سلام الله علیها اینجا خورده شده و باید روضه را برگزار کنید! هرچه کمک خواستید ما هستیم.کمک می کنیم. 

شهید انتظاری دست گذاشت پشت کمرم و محکم گفت:حتماً روضه را بخوانید و هرمشکلی داشتی بگو!

تا چند روز بعد از آن شب خیلی گیج ومنگ بودم. آن سال هم الحمدالله مراسم برگزار شد، هرچند بارها شده بود در بحث برگزاری مراسم دعای ندبه در گلزار شهداء همین شهید بارها به خواب اطرافیان آمده و گفته :این کار را بکنید یا اینکار را نکنید!

این نشان می دهد که شهدا زنده اند و حاظر وناظر بر اعمال ما.....

منبع یزد رسا؛ به همت : فاطمه اکبر زاده



برچسب‌ها: ایام فاطمیه , حضرت زهرا , خواب , روضه , شهید حسن انتظاری , وقتی شهید انتظاری ,
گریه بر امام حسین علیه السلام
نویسنده خادم الشهدا در سه شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۰۵ ق.ظ | ۰

هر چه از عشق و علاقه حسن به اهل بیت بگوییم، کم گفته ام. یادم هست عید سال 1360، بعد از عملیات طریق القدس، در منطقه نیسان، همه زیارت عاشورا خواندیم. همین که السلام علیک خوانده شد، تا اتمام دعا، یعنی در ذکر سجده حسن فقط گریه کرد. چنان اشک می ریخت که ما، از اشک و ناله او، به گریه افتاده بودیم. 

 

عشق و علاقه به اهل بیت علیهم السلام در وجودش موج می زد و توسل به آن بزرگواران سرلوحه کارهایش بود. با تمام وجود در راه اسلام و انقلاب قدم بر می داشت. بارها به ما می گفت :

هر مشقتی می کشید، برای اسلام باشد نه برای دل خودتان

راوی: حاج کاظم میر حسینی یکی از دوستان شهید انتظاری



برچسب‌ها: خاطرات جنگ , روضه , شهید حسن انتظاری , کاظم میرحسینی , گریه بر امام حسین ,
برای محرم آماده شدید؟
نویسنده خادم الشهدا در شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۱۴ ق.ظ | ۰

حسن روحیات عجیبی داشت علاقه ی عجیبی به سید الشهدا علیه السلام داشت. محرم هر سال در هر منطقه ای بود ، سفارش می داد از یزد کتیبه بیاورند. دور تا دور سنگر را کتیبه می زد. تال ( سینی های کوچکی که در مراسم ها برای پذیرایی چای استفاده می کنند) و استکان نعلبکی می آورد. پرچم می زد، فضا را مثل حسینیه ها و مساجد می کرد.

می گفتیم: حسن آخه تو چه اصراری داری کتیبه بیاوری و پرچم عزاداری بزنی! این جا همه عاشق سید الشهدا علیه السلام هستند.

می گفت : نه، سنت های محرم باید حفظ شوند.

چند جعبه مهمات روی هم می گذاشت، پتویی روی آن می انداخت و منبر درست می کرد. به روحانیون مستقر در منطقه ( چون در تمامی مناطق روحانیون همراه دیگر برادران حضوری فعال داشتند) می گفت: منبر بروید

به بچه ها هم سفارش می کرد از واحد های مختلفی چون ، اطلاعات، تدارکات، طرح و برنامه ریزی و ... هیئت سینه زنی درست کنند و موقع روضه خوانی وارد سنگر شوند. بچه ها هم چون دوستش داشتند و می دانستند با خلوص نیت این کار ها را انجام می دهد از هر واحد ، چند نفر ده ، پنج ، یا بیست نفر هر چند نفری که بودند به صورت هیئت سینه زنی وارد می شدند و نوحه خوانی می کردند و حسن عجیب برای سید الشهدا می گریست. من ندیدم برای کسی یا چیز دیگری بدین صورت گریه کند. زار زار گریه می کرد.



برچسب‌ها: روضه , شهید حسن انتظاری , محرم , کتیبه , گریه بر امام حسین ,
فرمانده با اخلاق
نویسنده خادم الشهدا در سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۴ ق.ظ | ۰
 

از ویژگی های دیگر شهید این بود که مدیریت او با اعتقاداتش گره خورده بود. یعنی مدیریت بالای او ریشه در اعتقادات عمیق و باورهای فکری او داشت. مدیری بسیار خوش اخلاق که به راستی اخلاق حسنه داشت. بچه هایی که در گروه هان او بودند وقتی مجددا به منطقه بر میگشتند باز هم می خواستند که در گروهان او باشند. وقتی به آن ها می گفتیم: چرا می خواهید به گروهان آقای انتظاری بروید؟ همه بالاتفاق  از اخلاق خوب او می گفتند.

اخلاق خوش داشتن در زمان صلح و آسایش کار سختی نیست. این که راحت باشی و با حوصله کار کنی ، اما در زمان جنگ مشکلاتی پیش می آید که آن جا خوش اخلاق بودن مهم است. ایشان در زمان های سخت فرمانده با اخلاقی بودند.

شاید بگویی خوش اخلاق بودن کار سختی نیست! اما وقتی مهمّات کم آوردی، یا تعداد مجروحین به قدری زیاد شد که نتوانستی کاری بکنی ، یا وقتی تعداد کشته ها کاسه ی صبرت را لبریز کرد در آن حال است که اخلاق مشخص می شود. نوار مکالمات حسن را وقتی گوش می کنی می بینی در چنین موقعیت هایی یک فرمانده صبور ، شجاع و قوی است و این خیلی مهم است که او در بحبوحه ی جنگ واقعا اخلاق حسنه داشت.

+ راوی اکبر فتوحی : هم رزم شهید حسن انتظاری



برچسب‌ها: اخلاق , اکبر فتوحی , خاطرات جنگ , داستان های آموزنده , شهید حسن انتظاری ,
چرا باید هوس کشک کنم؟
نویسنده خادم الشهدا در شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۷ ق.ظ | ۰

خصوصیت بارز دیگرش این بود که نسبت به خانواده تعصب دینی داشت و مسایل خانواده را جایی بیان نمی کرد. با وجود آن که با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم اما در حفظ مسایل خانوادگی مقید بود. در حالی که همه می دانستیم چقدر به خانواده اش علاقه مند است.

یادم هست یک بار خانمش برای پختن غذا کشک ساییده بود و دستش کمی زخمی شده بود دیگر کشک نخورد و تا مدت ها خودش را سرزنش می کرد که چرا باید هوس کشک کند و خانمش اذیت شود.

 

راوی حسین پهلوان حسینی، بخشی از کتاب نشون به اون نشونی نوشته ی سیده زهرا علمدار



برچسب‌ها: حسین پهلوان حسینی , خانواده , داستان های عاشقانه , سیده زهرا علمدار , شهید حسن انتظاری , نشون به اون نشونی , همسرداری ,
لینک دوستان ما
آخرین مطالب وبگاه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
شهدای کازرون