مردان همه وحشی وزنان هند جگرخوار
اولاد پیمبر وسط کوچه و بازار .....
*گفت بابا ...این داره دلمو میسوزونه ...*
وقتی تو شدی کافر و این قوم مسلمان
*دیدن داره ناسزا میگه ، سنگ میزنه ، دهان نحس شو به ناسزا باز کرده ، بابا ، کشیدمش کنار گفتم تو که داری ناسزا میگی یه سوال ازت دارم،آیا تا به حال قرآن خوندی؟!! با تعجب به من نگاه کرد گفت قرآن خوندم،من حافظ قرآنم ، گفت تو رو با قرآن چه کار؟ تو که خارجی هستی ...
گفتم منو با قرآن چیکار !!! یه سوال ازت دارم آیا تا حالا آیه ی تطهیر به گوش ت رسیده یا نه؟ گفت آره این آیه در وصف پیغمبر و بچه های پیغمبر . میگن تا این حرف و زد زین العابدین دو دستو رو سرش گذاشت ،گفت نامرد این سری که داری سنگ میزنی ،سر حسینه ...حسین ....*
وقتی تو شدی کافر و این قوم مسلمان
بر نیزه شکستند سر قاری قرآن ...
ای حسین ......
*یه نفر نبود بگه این لب ها رو پیغمبر بوسیده ...*
*خصائص الزینبیه مرحوم جزائری مینوسیه یکی اومد جلو شروع کرد صدقه بین بچه های حسین تقسیم کردن ...
بی بی زینب این صدقه ها رو از دهان بچه ها می گرفت این نان و خرما رو میگرفت میگفت صدقه بر ما حرامه.....
التماس دعا....
برچسبها:
امام حسین ,
تاسوعا ,
حضرت عباس ,
سردار بزرگ الغدیر شهید حسن انتظاری ,
عاشورا ,
کنار قدمهای جابر/سوی نینوا رهسپاریم
ستونهای این جاده را ما/ به شوق حرم میشماریم
شبیه رباب و سکینه/برای حرم بیقراریم
ازین سردی و سختی راه/به شوق تو باکی نداریم
فدایی زینب/هوادار عشقیم
اگرکه خدا خواست/بزودی دمشقیم
اعتقاد به رجعت در زیارت اربعین
بارها زیارت اربعین را خوانده ایم وکمتر به قسمت انتهای زیارت اربعین توجه کرده ایم در حالی که دارای مفاهیم و مضمون های عمیق است .«رجعت» واژه ای است که با تدبر در آن به معانی عمیقی دست پیدا می کنیم که می توانیم آن را در زندگی روزمره خود به کار ببریم.
الف-یقین به ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
وَاَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوى و نشانه هاى هدایت وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَاَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ و رشته هاى محکم (حق و فضیلت ) و حجت هائى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم و به بازگشتتان یقین دارم
|
در فرازی از این زیارت از خدا می خواهیم تا ما نیز بر اساس اعتقاداتی که به رجعت داریم ،هنگامی که امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف ظهور می کند یار و یاور وی باشیم .برای این منظور ابتدا اعتقادات قلبی خود را بیان می کنیم و ایمان و اعتقاد قلبی خود را به ظهور حجت بیان کرده
ب-اعمال و رفتاری همسو با دین
بِشَرایِعِ دینى وَخَواتیمِ عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ
با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است و کارم پیرو کار شما است
|
ج-آمادگی یاری امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف در زمان ظهور
وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ و یاریم برایتان آماده است تا آنکه خدا در ظهورتان اجازه دهد فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَعلى اَرْواحِکُمْ پس با شمایم نه با دشمنان شما درودهاى خدا بر شما و بر روانهاى شما وَاَجْسادِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغاَّئِبِکُمْ وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان آمین اى پروردگار جهانیان
|
و در انتها از خداوند می خواهیم که به ما این توفیق را بدهد که هنگام حضور امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف ما نیز به عنوان یاور وی باشیم. و همراه دوستان وی او را همراهی کنیم و از خدا می خواهیم ما را صف دشمنان آن حضرت قرار ندهد.
برچسبها:
اربعین ,
اعتقاد به رجعت ,
امام حسین ,
زیارت اربعین ,
ظهور امام زمان ,
عاشورا ,
پرسش : آیا امام حسین(علیه السلام) با عمر سعد مذاکره ای داشت؟
پاسخ اجمالی:
پاسخ تفصیلی: چون عمرسعد با لشکر عظیمى به کربلا آمد و در برابر لشکر محدود امام(علیه السلام) ایستاد. فرستاده عمرسعد نزد امام(علیه السلام) آمد. سلام کرد و نامه ابن سعد را به امام تقدیم نمود و عرض کرد: مولاى من! چرا به دیار ما آمده اى؟
امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود:
«کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا أَنْ أَقْدِمَ، فَأَمّا إِذْ کَرِهُونِی فَأَنَا أَنْصَرِفُ عَنْهُمْ»!؛ (اهالى شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده اند، و اگر از آمدن من ناخشنودند باز خواهم گشت!).(1)
خوارزمى روایت کرده است: امام(علیه السلام) به فرستاده عمرسعد فرمود:
«یا هذا بَلِّغْ صاحِبَکَ عَنِّی اِنِّی لَمْ اَرِدْ هذَا الْبَلَدَ، وَ لکِنْ کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا اَنْ آتیهُمْ فَیُبایَعُونِی وَ یَمْنَعُونِی وَ یَنْصُرُونِی وَ لا یَخْذُلُونِی فَاِنْ کَرِهُونِی اِنْصَرَفْتُ عَنْهُمْ مِنْ حَیْثُ جِئْتُ»؛
(از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم).(2)
وقتى فرستاده عمرسعد بازگشت و او را از جریان امر با خبر ساخت، ابن سعد گفت: امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین(علیه السلام) برهاند. آنگاه این خواسته امام را به اطّلاع «ابن زیاد» رساند ولى او در پاسخ نوشت:
«از حسین بن على(علیه السلام) بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند. اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت...!».
چون نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت: «تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست».
عمرسعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد امام حسین(علیه السلام) فرستاد.
امام(علیه السلام) فرمود:
«لا أُجیبُ اِبْنَ زِیادَ بِذلِکَ اَبَداً، فَهَلْ هُوَ إِلاَّ الْمَوْتَ، فَمَرْحَبَاً بِهِ»؛ (من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنین مرگى!).(3)
همچنین در عصر تاسوعا، امام حسین(علیه السلام) قاصدى نزد عمرسعد روانه ساخت که مى خواهم شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتى داشته باشیم. چون شب فرا رسید ابن سعد با بیست نفر از یارانش و امام حسین(علیه السلام) نیز با بیست تن از یاران خود در محلّ موعود حضور یافتند.
امام(علیه السلام) به یاران خود دستور داد تا دور شوند تنها عبّاس برادرش و على اکبر فرزندش را نزد خود نگاه داشت. همین طور ابن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش، به بقیّه دستور داد، دور شوند.
ابتدا امام(علیه السلام) آغاز سخن کرد و فرمود:
«وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟ أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى»؛
(واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست).
ابن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند.
امام(علیه السلام) فرمود: «أَنَا أَبْنیها لَکَ»؛ (من آن را براى تو مى سازم).
ابن سعد گفت: من بیمناکم که اموالم مصادره گردد.
امام فرمود: «أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مالِی بِالْحِجاز»؛ (من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم).
ابن سعد گفت: من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند].
امام حسین(علیه السلام) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، فرمود:
«مالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عاجِلا، وَ لا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ إِنِّی لاَرْجُوا أَلاّ تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِراقِ إِلاّ یَسیراً»؛
(تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى).
ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت: «وَ فِی الشَّعیرِ کِفایَةٌ عَنِ الْبُرِّ»؛ (جو عراق مرا کافى است!).(4)
امام(علیه السلام) در هر گام به اتمام حجّت مى پردازد تا هیچ کس فردا، ادّعاى بى اطّلاعى نکند، جالب این که فرمانده لشکر دشمن نیز تلویحاً حقّانیّت امام(علیه السلام) و ناحق بودن دشمن او را تصدیق مى کند، تنها عذرش ترس از بیرحمى و قساوت آنهاست و این اعتراف جالبى است!
از سوى دیگر تمام تلاش امام(علیه السلام) خاموش کردن آتش جنگ است و تمام تلاش دشمن افروختن این آتش است، غافل از این که این آتش سرانجام شعله مى کشد و تمام حکومت دودمان بنى امیّه را در کام خود فرو مى برد.(5)
منابع:
(1). تاریخ طبرى، ج 4، ص 311؛ ارشاد مفید، ص 435 و بحارالانوار، ج 44، ص 383.
(2). مقتل الحسین خوارزمى، ج 1، ص 241.
(3). اخبار الطوال، ص 253.
(4). فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 164-166 و بحارالانوار، ج 44، ص 388-389.
(5). گرد آوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص 386.
برچسبها:
داستان های آموزنده ,
داستان های پند آموز ,
سلام بر امام حسین ,
عاشورا ,
محرم ,
مذاکره ,
مذاکره امام حسین با عمربن سعد ,
مذاکره روز عاشورا ,
محمد بن جعفر رزّاز از کوفی از محمد بن الحسین، از خشاب، از علی بن حسان، از عبد الرحمن بن کشیر، از داود رقی، وی می گوید:
در محضر مبارک امام صادق علیه السلام بودم، حضرت آب طلبیدند و زمانی که آب را نوشیدند دیدم در حضرت حالت گریه پیدا شد و دو چشم آن حضرت غرق اشک شد سپس به من فرمودند:
ای داود خدا قاتل حسین علیه السلام را لعنت کند، بنده ای نیست که آب نوشیده و حسین علیه السلام را یاد نموده و کشنده اش را لعنت کند مگر آنکه خداوند منان صد هزار حسنه برای او منظور می کند و صد هزار گناه از او محو کرده و صد هزار درجه مقامش را بالا برده و گویا صد هزار بنده آزاد کرده و روز قیامت حق تعالی او را با قلبی آرام و مطمئن محشورش می کند.
محمد بن یعقوب، از علی بن محمد، از سهل بن زیاد، از جعفر بن ابراهیم حضرمی، از سعد بن سعد مثل همین حدیث را نقل کرده است.
کتاب کامل الزیارات. باب 34
چون مرگ یوسف رسید ، شیعیان و خاندان خود را جمع کرد و حمد و ثنای الهی گفت و سپس آنها را از سختی آینده آنان خبر داد و گفت در این سختی مردان را بکشند و شکم زنان آبستن را بدرند و کودکان را سر ببرند تا خدا حق را در قائم از فرزندان لاوی بن یعقوب ظاهر کند ،دوره غیبت و سختی بنی اسرائیل فرا رسید و مدت چهارصد سال در انتظار به سر بردند و چون کاسه صبر مردم لبریز گشت به سراغ دانشمندی رفتند که در هنگام سختی به گفته های او دلخوش بودند . او مردم را به بیابانی برد و از نزدیک بودن ظهور برای آنها صحبت کرد . در آن هنگام موسی علیه السلام بر آنها وارد شد و فرمود که امیدوارم خدای عزوجل فرج شما را زودتر برساند و سپس از دیده ها غایب گشت .
مردم در این مدت بی تاب شده بودند و بی صبرانه ظهور منجی خود را از خداوند طلب می کردند . باز در بیابانی به حضور دانشمند رسیدند . او به مردم اعلام کرد که خدای عز و جل به او وحی کرده است که چهل سال دیگر به موسی مأموریت خواهد داد تا برای نجات بنی اسرائیل اقدام کند . همه گفتند خدا را شکر ، پس خداوند فرمود به آنها بگو به خاطر شکری که به جا آوردند فرج موسی سی سال دیگر فرا خواهد رسید . مردم گفتند هر نعمتی از خداست و ما بر نعمتهای بی کران خدا شاکر و سپاسگزاریم و خدا فرمود که غیبت را تا ده سال کم کردم . مردم گفتند جز خدا کسی خیر و صلاح برای ما به ارمغان نمی آورد . و خداوند اراده فرموده بود که آنان را بیازماید و چون از این آزمون سربلند بیرون آمدند خداوند فرمود به آنان بگو از جای خود حرکت نکنید که هم اینک اجازه فرج شما را دادم و در آن لحظه بود که موسی علیه السلام بر آنان وارد شد.
درسته.اگر بنی اسرائیل با فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم میکردن امروز فقر فقط یه قطره از سیلاب مشکلات انسان قرن بیست و یکمی ست.
-روایتی ست از حضرت رسول صلوات الله علیه که میفرمایند امت من نعل به نعل و ذراع به ذراع جا پای قوم بنی اسرائیل میذارن.
_و روایتی هست از امام صادق علیه السلام که فرمودند همونطور که قوم بنی اسرائیل دعا کردن و خدا به واسطه ی دعای آنها 170 سال از غیبت حضرت موسی کم کرد.اگر شما هم دعا کنید خدا فرج مهدی ما را میرساند وگرنه این امر تا آخرین لحظه به تاخیر میفتد.
ما داستان حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل رو بهانه کردیم تا داستان شیرین ظهورشما رو روایت کنیم یاصاحب الزمان!
اما تو کجا موسی کجا؟؟؟
اگر موسی 600هزار بنی اسرائیلی رو نجات داد,تو منجی میلیاردها انسانی.
اگر موسی با یک فرعون در افتاد,تو با همه ی فرعون ها رو در رو می شوی.
اگر موسی 40سال در غیبت بود ؛تو 1179سال است که در غیبتی.
و اگر منتظران موسی با دعا و درخواست ظهور اورا پیش انداختند چرا ما اینچنین نکنیم؟؟؟
حالا ماییم و دوانتخاب.انتخاب با همین روال ادامه دادن و سختی کشیدن و تحمل کردن و یا انتخاب یک صدا و یک دل با هم منجی رو خواستن.
اگر انتخاب دوم رو میکنید بسم الله ...
خواندن صد لعن و صد سلام زیارت عاشورا :
حتی الامکان سعی شود که زیارت عاشورا به صورت کامل و به همراه صد لعن و صد سلام ختم گردد و لی در صورت عدم امکان به هر دلیل، می توانید طبق روایات بزرگان عمل کرده و زیارت عاشورا را به این صورت که در ادامه گفته می شود بخوانید. در قسمت لعن فقط عبارت " اللهم العنهم جمیعا " را صد بار تکرار نموده و در سلام ها یعنی صد مرتبه دوم، فقط عبارت " السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین " را صد مرتبه تکرار نمایید و بقیه زیارت عاشورا را یک بار بخوانید.بهتر است بعد از زیارت عاشورا دعای علقمه نیز خوانده شود.
زمان قرائت زیارت عاشورا در طول روز :عزیزانی که توفیق شرکت در این استعانت و ختم همگانی را نموده اند می توانند در هر ساعتی در طول روز که فرصت نمودند زیارت عاشورای روزانه خود را قرائت نمایند . ولی بر اساس آداب وارده در باب ختومات بهتر آن است که زمان ثابتی را در طول روز مشخص نموده و در آن ساعت اقدام به قرائت زیارت عاشورای خود به نیت تعجیل در فرج مصلح کل عالم حضرت مهدی عج الله تعلی فرج الشریف نمایند ( بعد از یکی از نماز های یومیه خصوصا نماز صبح ارجحیت بیشتری دارد )
برچسبها:
آب ,
حضرت موسی ,
ختم زیارت عاشورا ,
دعا برای ظهور امام زمان ,
عاشورا ,
منجی ,
و قوم بنی اسرائیل ,