جونت بشم صلوات بفرست
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا... کجایند مردان بی ادعا...
درباره وبگاه

تمامی مطالب این وبلاگ مورد تایید همسر شهید حسن انتظاری می باشد.
خرسندیم که ایشان با نظرات و راهنمایی های خوب خود ما را همراهی می کنند.
*****************
این وبلاگ هر 5 روز یک بار به روز رسانی می شود.
*****************
در صورتی که تمایل دارید با ما همکاری داشته باشید می توانید از طریق ایمیل زیر با ما ارتباط برقرار کنید.
hasanentezari93@gmail.com
*****************
خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهاى فرهنگى-هنرى بروید
و پذیراى جوانها باشید.
با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. مدارا کنید. ممکن است ظاهر زننده‌اى داشته باشند.
بعضى از همینهائى که در استقبالِ امروز بودند و شما الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائى بودند که در عرف معمولى به
آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد.
حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه،
دل، متعلق به این جبهه است؛
جان، دلباخته‌ى به این اهداف و آرمانهاست.
او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است،
نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمى‌بینند
گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم
آیا تو چنان که مینمائى هستى؟
ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم میکند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.
بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.
***بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب، آیت الله خامنه ای***
موضوعات

زندگی نامه شهید حسن انتظاری (۷)
شهید حسن انتظاری (۴۵)
وصیت نامه شهید حسن انتظاری (۳)
شهادت در راه خدا (۱۰)
کمک برای برپایی روضه (۱)
110 گناه روزمره (۲۰)
احادیث در مورد شهید و شهادت (۷)
آیات قرآن در مورد شهادت و شهید (۳)
شهید احمد علی نیری (۳)
فواید صلوات (۲)
نامه قاسم سلیمانی به معصومه آباد (۱)
مرحومه فهیمه بابائیانپور (۱)
شهید صادق زاده (۱)
آمنه وهاب زاده (۱)
شهید رضا میرزائی (۱)
داستان های جالب (۶۸)
توهین به پیامبر اسلام (۱)
حاج کاظم میر حسینی (۲)
شهید عزالدین (۱)
شهید محمد معماریان (۱)
ختم زیارت عاشورا (۲)
تکاور شهید ابوالفضل عباسی (۱)
شهید علی کمیلی فر (۱)
جنگ نرم (۲)
بیانات رهبری (۹)
معصومه اباد (۱)
شهید سید مرتضی دادگر (۱)
مادر شهیدان فاطمی و رهبری (۱)
زندگی امام خامنه ای (۱)
حدیث و سخن بزرگان (۱۳)
مناسبت های تقویم (۴۸)
شهید احمدی روشن (۱)
ازدواج (۷)
شهید ناصرالدین باغانی (۱)
جملات تکان دهنده (۲۹)
شهید حجت الله نعیمی (۱)
شهید عباس بابایی (۲)
شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی (۲)
شهید مرحمت بالازاده (۱)
شهید همدانی (۱)
قاری شهید محسن حاجی حسنی (۱)
شهدای مدافع حرم (۶)
میثم مطیعی (۱)
متفرقه (۳۱)
آیت الله بهجت (۲)
شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) (۱)
بقیه ی شهدای عزیز (۲۴)
آیت الله مجتهدی تهرانی (۲)
حاج حسن تهرانی مقدم (۱)
آرشیو مطالب
مرد هم برای مرد نامحرم می شود؟
نویسنده خادم الشهدا در يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۰۳ ق.ظ | ۱



برچسب‌ها: جملات تکان دهنده , جملات فلسفی , جملات فلسفی کوتاه , جملات مذهبی , داستان های آموزنده , سردار بزرگ الغدیر شهید حسن انتظاری ,
چهار چیز از من یاد گیر و چهار چیز را به خاطر بسپار !
نویسنده خادم الشهدا در چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۱۰ ق.ظ | ۱

 آقا امیر المومنین علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود:

پسرم ! چهار چیز از من یاد گیر : همانا ارزشمند ترین بی نیازی عقل است، و بزرگ ترین فقر بی خردی اسـت، و تـرسـناک تــرین تـنــهایی خــود پـــسنـدی اســت، و گـرامـی ترین ارزش خانوادگی، اخلاق نیکوست. وچهار چیز را بخاطر بسپار که تا به آنها عمل می کنی زیان نبینی:
 1 - پسرم ! از دوستی با احمق بپرهیز، چرا که می خواهد به تو نفعی رساند اما دچار زیانت می کند.
 2 - از دوستی با بخیل بپرهیز، زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز داری از تو دریغ می دارد.
 3 - و از دوستی با بدکار بپرهیز، که با اندک بهایی تو را می فروشد.
 4 - و از دوستی با دروغگو بپرهیز، که او به سراب ماند، دور را به تو نزدیک، و نزدیک را دور می نمایاند.

(حکمت 38، نهج البلاغه )



برچسب‌ها: جملات تکان دهنده , جملات زیبا , جملات فلسفی , جملات فلسفی کوتاه , شهید حسن انتظاری , نصیحت امام علی به فرزندش ,
ما چقدر طاقت داریم !
نویسنده خادم الشهدا در جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۶ ق.ظ | ۱

شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی)    /   [ سه شنبه 18 /9/ 1393]

قال علی علیه السلام : ... إِنَّا وَجَدْنَا الصَّبْرَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ أَهْوَنَ مِنَ الصَّبْرِ عَلَى عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ..   ( امالی شیخ صدوق ، ص 171 )

 این صبر ، صبر از معصیت است. در اینجا صبر به معنای خویشتنداری و گرفتن زمام و مهار نفس است. خویشتنداری کنید از آن عملی که طاقت عقاب آنرا ندارید، آن هم عقاب آخرت!؟ در مقابل قلیلٍ من بلاء الدنیا و مــصیباتها(دعای کمیل) ما چــقدر طاقت داریم؟ در مــقابل سختی های دنیا که این سختی ها اصلاً چیزی نیست در مقابل آن سختی هایی که در قیامت برای مذنِبین و مجرمین وعده داده شده. بنابراین، خویشتن را نگه دارید از آن عملی که طاقت عقاب آن عمل را نخواهید داشت ! انّا وَجدنا!، این «وجدنا»ی امیرالمومنین، روح بزرگ، آن انسان والا که متصل به عوالم لاهوت و عوالم غیبی و الهی است، این«وجدنا»ی این مردِ بزرگ و انسان عظیم خیلی معنا دارد. إِنَّا وَجَدْنَا الصَّبْرَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ أَهْوَنَ مِنَ الصَّبْرِ عَلَى عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. ما یافتیم، فهمیدیم این را که صبر بر طاعت الهی آسان تر است از صبر و تحمل عذاب الهی .



برچسب‌ها: امالی شیخ صدوق , جملات تکان دهنده , جملات فلسفی , جملات مذهبی , شرح حدیث از خامنه ای , عذاب الهی ,
نـامـه ای بـه خـدا
نویسنده خادم الشهدا در پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ق.ظ | ۰

  این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه طلبه ای در مدرسه ی مروی تهران بود و بسیار بسـیار آدم فـقیری بود . آن قـدر فقیر بود که شـب ها می رفت دور و بر حجره های طلبه ها می گـشت و از توی آشــغال های آن ها چیزی برای خـوردن پیـدا می کرد . یـک روز نظرعلی به ذهنش می رسـد که برای خـدا نامه ای بنویسد . نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.

مضمون نامه این است : بسم الله الرحمن الرحیم خدمت جناب خدا ! سلام علیکم ، اینجانب بـنده ی شـما هستم. از آن جـا که شـما در قـرآن فرموده اید "وَمَا مِن دَابَّه فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا " "هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است ." من هم جنبنده ای هستم از جـنبندگان شـما روی زمیـن. در جای دیـگر از قـرآن فرمـوده اید " :إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ ". مـسلماً خدا خلف وعده نمی‌کند. بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :

1 - خانه‌ای وسیع 2 - همسری زیبا و متدین 3 - یک خادم 4 - یک کالسکه و سورچی 5 - یک باغ 6 - مقداری پول برای تجارت . لطفاً پس از هماهنگی به من اطلاع دهید. « مدرسه مروی - حجره شماره 16 - نظرعلی طالقانی».

پس نامه را در هنگام سحر برداشته و مى‏برد لاى درب مسجد شاه که در نزدیکى مدرسه مروى مى‏باشد مى‏گذارد. فردای آن روز، ناصرالدین شاه با درباری‌ها می خواستند به شکار بروند. کاروان او از جلوی مسجد می گذشت. ناگهان به اذن خداوند، باد تندی شروع به وزیدن می کند و نامه نظرعلی را روی پای ناصر الدین‌شاه می‌اندازد. ناصرالدین شاه نامه را می‌خواند و شکار را کنسل کرده دستور می دهد کاروان به کاخ برگردد.

او یک پیک به مدرسه مروی می‌فرستد و نظرعلی را به کاخ فرا‌ ‌می‌خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند، دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می‌گوید: "نامه‌ای را برای خدا نوشته بودید، ایشان به ما حواله فرمودند. پس ما هم باید انجامش دهیم" و دستور می‌دهد همه خواسته‌های نظرعلی یک به یک اجرا شود.

نقش هستی نقشی از ایوان ماست               آب و باد و خاک، سرگردان ماست

[ برگرفته از کتاب: اثرآفرینان (جلد اول-ششم)   ]



برچسب‌ها: جملات فلسفی , داستان های جذاب , داستان های پند آموز , داستان های کوتاه آموزنده , شهید حسن انتظاری , علی طالقانی , ناصرالدین شاه , نامه ای به خدا , نامه طلبه فقیر به خدا ,
ذکر نجات از فشارهای آخرالزمان
نویسنده خادم الشهدا در يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۱۶ ق.ظ | ۰

نوروز

 ائمه ی ما علیهم السلام خودشان به ما فرموده اند که در این فشارهای آخرالزمان بگویید : یا الله یا رَحمنُ یا رَحیم یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ ( بحار الانوار ، ج 52 ، ص 148) ولی چه کنیم که به جای دوا، به سوی داء می رویم! معنای "یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ " این است که : خدا یا ! همان مرتبه ای را که مطلوب تو است، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار. صراط از همین جا شروع می شود، اگر یک ذرّه انحراف پیدا کنیم، خدا می داند در کجا پرت می شویم. کسی که کارش خراب است ، یا جلو رفته و (یا) عقب مانده است و در هر حال اعتدال را رعایت نکرده است.

( رضا باقی نژاد ، نکته های ناب از آیت الله بهجت ، چاپ چهلم ، ص 76 )



برچسب‌ها: آخر الزمان , بلاهای آخر الزمان , جملات آموزنده , جملات تکان دهنده , جملات فلسفی , مطالب خواندنی و جالب , مقلب القلوب , نوروز , نکته های ناب از آیت الله بهجت , هفت سین قرآنی ,
110 گناه روزمره- قسمت 16
نویسنده خادم الشهدا در جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۵۸ ق.ظ | ۰

گناه

(إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ) [البقرة: 222].

خدایا من توبه می کنم از اینکه...

76.حرفی را به کنایه،طعنه و با زخم زبان آمیخته کردم.

77.چیزی را بلد نبودم و از سوال کردن آن عار داشتم.

78.جایی حق با من نبود لجبازی کردم.

79.به غذا خوردن دیگران طوری نگاه می کردم که گویی من روزی دهنده ام نه خدا!

80.دستم یا زبانم را بربنده ای بلند کردم و رحم کردن را فراموش کردم.

ادامه دارد...



برچسب‌ها: 110 گناه روزمره , توبه , جملات تکان دهنده , جملات زیبا , جملات فلسفی , جملات فلسفی کوتاه , شهید حسن انتظاری , گناه ,
110 گناه روز مره - قسمت 14
نویسنده خادم الشهدا در جمعه, ۲۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۷ ق.ظ | ۰

بار الها به تو پناه می برم و ایمنی می طلبم از اینکه...

66.از خدا نا امید شدم و فکر کردم مشکلم را نمی تواند حل کند. (ان الله علی کل شی قدیر)

67. پوزش خواستن و معذرت خواستن برایم مشکل بود و معذرت نخواستم.

68. روزه خواری کردم اما کفاره آن ( به ازاء یک روز 60 روز) را نا حق پنداشتم.

69. کمیت چیزی برایم با ارزش تر از کیفیت آن بود.

70. کاری را عمدا کردم که دیگران ببینند و یا خواستم هدف کاری را وارونه جلوه دهم.



برچسب‌ها: 110 گناه روزمره , توبه , جملات تکان دهنده , جملات زیبا , جملات فلسفی , جملات فلسفی کوتاه , جملات مذهبی , شهید حسن انتظاری , مذهبی ,
آخر ماه صفر
نویسنده خادم الشهدا در چهارشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ | ۰

دارد تمام می شود این روضــه ها بیا

وقتـــــــی دگــــــر نمانده برایـــم بیا بیا

پنجاه و هفت شب به سر و سینه ها زدیم

شبهای واپسین شده ،صاحــــب عزا بیا

پنجاه و هفت  شب وســـط روضه حسین

نالــــــــه زدیم منتـــــــقم کــــــــربلا بیا

حالا شب یتیمی زهرای اطــــــهر است

امشب به خاطر دل خیر النـــــساء بیا

گاهی اسیر گنبد خضراء، گـــــهی بقیع

هر جا که می رویم به هـــــمراه ما بیا

یاد غریب را زغریبی در آوریــــــــم

آقا برای دفــن تن مجـــــتبی بــــــــیا

روز شهادت پیام بر اکرم است؛پیامبر رحمت و پیامبر رفق و مدارا. این همه که مردم مکه او را آزار دادند اما همین که مکه را فتح کرد صدا زد:اَلْیَوْم یَوْمَ الْمَرْحَمَة.1 امروز روز مرحمه است. همه را بخشید.پیامبر بارها فرمودند:اللُّهُمَّ اهِد قومِی فَاِنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ2 خدایا این ها را هدایت کن همانا بعضی از این قوم نمی دانند؛اللّهُم اغْفِر لِاُمَّتِی3.به او گفتند:یا رسول الله، نوح نفرین کرد،آب آمد.قوم عاد،باد آنها را گرفت.قوم دیگری قحطی آنها را گرفت.شما هم نفرین کنید،شما بیش از پیغمبر های دیگر اذیت و آزار شدید؛ ما أوذِیَ نَبِیٌ مثلَ ما اُذیتُ.4 هیچ پیغمبری مثل پیغمبر ما اذیت نشد.

فرمود:نه،من نفرین نمی کنم. خداوند در قرآن می فرماید:تا وقتی دو چیز در بین مردم است عذاب نمی آید:

1-شخص تو(پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم)،تا شما در میان مردم هستی عذاب نمی آید

2-استغفار،تا استغفار در بین مردم است عذاب عام برای مسلمانان نمی آید.



برچسب‌ها: آخر ماه صفر , تفاوت پیام بر با بقیه پیامبران , جملات آموزنده , جملات فلسفی , رحلت پیامبر , شهادت امام حسن , شهادت امام رضا , متن روضه پیامبر و امام حسن ,
110 گناه روزمره-قسمت 13
نویسنده خادم الشهدا در پنجشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۱ ق.ظ | ۰

اسلام

ای خالق من، برای پناهنده شدن به تو به هیچ گذرنامه و ویزایی احتیاج نبود اما باز هم به دیگری پناهنده شدم. پروردگارا من را ببخش از اینکه...

61. از اینکه تنها مویم حجاب داشت و حجاب چشم، گوش، دست، پا و دل را فراموش کردم.

62. از اینکه توی سخن کسی پریدم و حرفش را قطع کردم.

63. از اینکه بدون اجازه به چیزی که مال خودم نبود دست زدم یا در آن دخالت کردم.

64. از اینکه به دیگران اجازه دست زدن به چیزی یا انجام کاری دادم که مسئولش نبودم.

65.از اینکه به امانتی خیانت کردم.

ادامه دارد...



برچسب‌ها: اسلام , جملات توبه , جملات فلسفی , جملات کوتاه و آموزنده , شهید حسن انتظاری , گناه ,
شهید ناصرالدین باغانی
نویسنده خادم الشهدا در دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۲۲ ق.ظ | ۱

بسم رب الشهدا و الصدیقین

اینجانب ناصر الدین باغانی بنده ی حقیر درگاه خداوند چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم. سخنم را در باره عشق آغاز می کنم:

هر آنکه نیست در این حلقه زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید


ما را به جرم عشق مؤاخذه می کنند . گویا نمی دانند که عشق گناه نیست. اما کدام عشق؟!
خداوندا، معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی، عشق به پدر و مادر را در من به ودیعت نهادی.
مدتی گذشت. دیگر عشق را آموخته بودم، اما به چه چیز عشق ورزیدن را نه، به دنیا عشق ورزیدم. به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم.

اما همه اینها بعد از مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد. یعنی عشق به تو، فهمیدم عشق به تو پایدار است و دیگر عشق ها، عشق های دروغین است. فهمیدم که (( لا یَنفَعُ مالٌ و لا بَنون)) . فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود ((یَفِرُّ المَرءُ من اخیه و صاحبته و بنیه و امه و ابیه و...))

پس به عشق به تو دل بستم. بعد از چندی که با تو معاشقه کردم به یکباره به خود آمدم! دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم که در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه کردم!!
این تو بودی که عشق من بودی و مرا می کشاندی . اگر من عاشق تو بودم باید یک سره به دنبال تو می آمدم. ولیکن وقتی توجه می کنم گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام ولی باز به راه مستقیم آمده ام. حال می فهمم که این تو بودی که عاشق بنده ات بودی و هرگاه او صید شیطان شده تو دام شیطان را پاره کردی . هرشب به انتظار او نشستی تا بلکه یک شب او را ببینی! حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی. بنده را چه که عاشق تو شود.( عنقا شکار کس نشود دام باز گیر)
آری تو عاشق من بودی و هرشب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوقت می نشستی اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم. اما تو دست بر نداشتی و آنقدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره من گریز پای را به چنگ آوردی.

شهید ناصر الئین باغانی
من فکر می کردم که با پای خود آمده ام و چه خیال باطلی . این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود. مرا که به چنگ آوردی تا به دور از هرگونه هیهو با من نبرد عشق ببازی و من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می کردم. آخر تو بزرگ بودی و من کوچک. تو کریم بودی و من لئیم. تو جمیل بودی و من قبیح. تو مولا بودی و من بنده و من شرمنده از این همه احسان تو بودم.
کمند عشقت را محکم تر کردی. مرا به خط مقدم عشق بردی. در آنجا از شراب عشقت به من نوشاندی و چه نیکو شرابی بود. من هنوز از لذت آن شراب مستم.
اولین جرعه آن را که نوشیدم مست شدم و در حال مستی تقاضای جرعه ای دیگر کردم. اما این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی پیاله ام را به طرفت دراز کردم و تقاضای جرعه ی دیگر کردم اما پیاله ام را شکستی.
هرچه التماس کردم که جامی دیگر بده تا از حجاب جسمانی بیاسایم ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی. اکنون من خمارم و پیاله دست. هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم ای عاشق من ای اله من پیاله ام را پر کن و مرا در خماری نگذار تو که یک عمر به انتظار نشسته بودی حال که به من رسیده ای چرا کام دل بر نمی گیری تو که از بیع و متاع عشق دم می زدی چرا هم اکنون مرا در انتظار گذاشته ای؟!
اگر بدانم که ریدار متاعم نیستی و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی کنی پیاله خود می شکنم و متاعم را به آتش می کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حیرت به دندان بگزی!
به آهی گنبد خضرا بسوزم
جهان را جمله سرتا پا بسوزم
بسوزم یا که کارم را بسازی
چه فرمایی بسازی یا بسوزم....


امّا شهادت چیست؟ (از زبان خود شهید)
آن گاه که دو دلداده به هم می رسند و عاشق به وصال معشوق می رسد و بندۀ خاکی به جمال زیبای حق نظر می افکند و محو تماشای رُخ یار می شود، آن هنگام را جز شهادت چه نام دیگری می توانیم داد؟ آن هنگام که رزمنده ای مجاهد، به سوی دشمن حق می رود و ملائک به تماشای رزم او می نشینند و شیطان ناله بر می آورد و پای به فرار می گذارد و ناگهان غنچه ای می شکفد، آن هنگام را جز شهادت چه نام می توانیم داد؟ شهادت خلوت عاشق و معشوق است. شهادت تفسیربردار نیست.
شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد، شهید در این دنیا قبل از اینکه به خون بتپد، شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید، بعد از وصلشان نیز نمی توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می کند. اگر شهید باشید شهید را می شناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته، چیزی را منکعس نمی کند. برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد. شهیدان به حال شما غصه می خورند، و از این در عجبند و حیرت می کنند که چرا به فکر خود نیستید. به خود آیید و زندان تن را بشکنید. قفس را بشکنید و تا سر کویِ یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شده اید نه برای ماندن در قفس، این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان درآیید.
ای خوش آن روز کز این منزل ویران بروم
رخت بر بندم و تا مُلک سلیمان بروم
پیام آیت الله سید علی خامنه ای(رئیس جمهور وقت)
«بسم الله الرحمن الرحیم»
نوشتجات شهید عزیز را مکرر، خوانده و هر بار بهره و فیض تازه ای از آن گرفته ام. این را باید بزرگترین فرآورده  انقلاب بدانیم که مردانی در سنین جوانی و در میدان نبرد، معرفت و بصیرت پیران طریقت را پس از سال ها سلوک و ریاضت به دست آورده و به کار بسته اند و این تحقق وعده ی الهی است که:
«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا...» جوانانی از این قبیل شایسته است که الگوی جوان مسلمان و راهنمای همگان باشند. این عزیزان عمر کوتاه و کم آلوده به گناه خود را با عبادت و مجاهدتی مخلصانه،  روح بها بخشیدند. خداوند هم به پاداش این عمل صالح - سرچشمه های معرفت و محبت را بر دل و جان پاک آنان گسترد و سرانجام هم از ساغر شهادت سرخوش و به فیض لقاء الله سرافرازشان کرد.
گوارا باد بر آنان و روزی باد بر آرزومندان.
سید علی خامنه ای

 منبع: کتاب پنجاه سال عبادت، حدیث عشق (شهید ناصرالدین باغانی)، کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی




برچسب‌ها: جملات فلسفی , سردار بزرگ الغدیر شهید حسن انتظاری , شهید ناصرالدین باغانی , عشق , وصیت نامه شهدا , وصیت نامه شهید باغانی ,
لینک دوستان ما
آخرین مطالب وبگاه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
شهدای کازرون