نویسنده خادم الشهدا در پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۱۲ ق.ظ
| ۰
یک روز رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: یا علی می خواهی پنج کلمه از علم به تو بگویم یا پنج هزار دینار پول به تو بدهم؟ کدامیک را می خواهی؟ امیر المومنین فرمودند: یارسول الله پنج کلمه علمی که به من یاد بدهید، بهتر از تمام عالم دنیاست.
رسول خدا فرمودند : یا علی شبها تا یک ختم قرآن نکرده ای نخواب؛ امیرمؤمنان پس از شنیدن سخنان پیامبر خدا فرمود: یا رسول الله ، چه کسی می تواند در یک شب ختم قرآن کند ؟ پیامبر خدا در ادامه سخنانش به امیر مؤمنان فرمودند: شبها هزار دینار صدقه بده بعد بخواب؛ سوم نخواب تا یک بنده را آزاد کنی ، چهارم نخواب تا اینکه خود را از آتش آزاد کنی، پنجم هزار رکعت نماز بخوان . امیرمؤمنان فرمودند: مگر می شود کسی تمام این اعمال را در یک شب انجام بدهد : ختم قرآن کند ، بنده آزاد کند ، خودش را از آتش آزاد کند هزار دینار صدقه بدهد و هزار رکعت نماز بخواند؟
حضرت فرمودند : « شبها که میخواهی بخوابی سوره (قل هو الله احد ) و معوذتین (قل اعوذ برب الفلق ) و ( قل اعوذ برب الناس) و سوره حمد و سوره بقره از آیه اول تا آیه پنجم (و اولئک هم المفلحون ) را بخوان ، که « فاذا قرات هذه فکانما قرات القرآن کله » ؛ « اگر هر شب اینکار را بکنی ، گویی ختم قرآن کرده ای. » دوم : اگر بر من که پیغمبرم و بر اهل بیتم ده مرتبه صلوات بفرستی و بگویی «اللهم صل علی محمد و اهل بیته» مثل این است که هزار دینار صدقه داده ای . سوم: اگر هنگام خواب ده مرتبه این ذکر را بگویی ، مثل این است که بنده ای را خریده و آزاد کرده ای . ذکر این است «لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ یُحْیی وَیُمِیتُ و َهُوَ حَیّ لا یَمُوتُ » چهارم: اگر موقع خواب ده مرتبه بگویی : «لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» مثل اینکه خودت را از آتش دوزخ آزاد کـرده ای ». پنجم : اگر این ذکر را ده مرتبه بـگویی : « کانما صَلَّیْتُ أَلْفَ رَکْعَهٍ» « مثل اینکه هزار رکعت نماز خوانده ای » و آن ذکر این است « یفعل الله ما یشاء بقدرته و یحکم ما یرید بعزته» یعنی خداوند هر چه بخواهد به قدرت خودش انجام میدهد ، و به هر چه اراده کند حکم می کند.
( در محضر مجتهدی(ره) ، جلد 1 ، ص42 و 43 )
برچسبها:
شهید حسن انتظاری ,
نصیحت ,
پنج کلمه علم ,
پیامبر ,
نویسنده خادم الشهدا در يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ب.ظ
| ۲
نویسنده خادم الشهدا در شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۰۳ ق.ظ
| ۲
شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبیهاست. از حدیث کساء ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانوادهتان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند.
هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صد در صد برای غیر انبیاء و اولیاء علیهم السلام غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشمپوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی]
برچسبها:
اسماعیل دولابی ,
انصاف ,
تفاهم اخلاقی ,
خانواده ,
زن و مرد ,
مدارا ,
نویسنده خادم الشهدا در دوشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۵۹ ق.ظ
| ۱
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی)
اِتَّقِ اَلْمُرْتَقَى اَلسَّهْلَ إِذَا کَانَ مُنْحَدَرُهُ وَعْراً. وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ( علیه السَّلام ) یَقُولُ: "لَا تَدَعِ النَّفْسَ وَ هَوَاهَا، فَإِنَّ هَوَاهَا فِی رَدَاهَا، وَ تَرْکُ النَّفْسِ وَ مَا تَهْوَى أَذَاهَا، وَ کَفُّ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى دَوَاهَا" ( الشافی صفحه 598)
... می فرماید: بر حذر باش! پرهیز کن! از حرکت در یک سر بالایی آسان، در صورتی که ( پایان آن) سر پایینی آن سخت است. ... گاهی انسان یک راه هایی را در کوهستان می رود، چه پیاده، چه با وسیله، وقتی می رود، راه آسان و خیلی خوبی است. بعد که می رسد به نقطه ای که حالا باید سر پایینی بیاید، می بیند یک پرتگاه مهیب و سختی است، نمی شود پایین آمد، راه صعب العبوری است.
منظورشان این هواهای نفسانی است. البته مرحوم فیض (رضوان الله علیه) در اینجا می فرمایند: ... یکی از مصادیقش همین طلب ریاست است. راه هایی که رفتنش به نظر انسان آسان است، لکن پایین آمدن از آن راه آسان نیست. وقتی انسـان آنجا رفـت، گیر خواهـد کرد. به نـقطه ای خواهد رسـید که اگر بـخواهد تنزل بکند، سـقوط است. می گویند از این گونه راه ها پرهیز کن. این شهوات دنیاست. که یکی از آنها هم ، همین رفتن طرف ریاست است. جاه و مقام دنیوی و دنبال پست های گوناگون رفتن، که انسان وقتی از نبردبان شهوت بالا رفت و هوا و هوس نفسانی را اشباع و اغناء کرد، آن طرف قضیه، سقوط است. ...
بعد حضرت از پدر بزرگوارشان نقل می فرمایند که آن بزرگوار فرمود: نفس و هوس های نفسانی را رها نکن، مثل یک حیوان که افسارش را بردارند و او را رها کنند، این طوری نباشد؛ رَدا به معنی سقوط است. هوای نفس انسان در آن چیزهایی است که مایه سقوط اوست. هوس های نفسانی انسان را ساقط می کند، تنزل می دهد.
رها کردن نفس با هوس هایش، که همین طور هر کار می خواهد انجام بدهد، داء و مرض نفس است. اگر چه سخت می آید، آسان نیست، اما با این کَفُّ النَّفْسِ ، انسان اعتلا پیدا می کند، نورانیت پیدا می کند.
( جلسه 317 ، مورّخ 15/10/ 88)
برچسبها:
ریاست ,
شرح حدیث ,
شهید حسن انتظاری ,
مطالب آموزنده ,
مطالب خواندنی و جالب ,
نویسنده خادم الشهدا در چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۲۱ ق.ظ
| ۱
عقیق: «محرم علیپور»، متولد به سال 1354 در روستای «قراجه محمد» (از توابع «مرند») روز 7 اردیبهشت ماه 1393شمسی، در نبرد با «پیروان اسلامِ آمریکایی» و «مزدوران وهابی سعودی»، برای دفاع از حرمِ «بانوی مقاومت» حضرت «زینب کبری(سلام الله علیها)» خلعت شهادت پوشید. آن چه خواهید خواند، متن وصیت نامه ی آن عزیز است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و روح پرفتوح حضرت امام(ره) و با درود بر امام خامنهای
خدمت همسر عزیز و شیرزن خودم سلام. می دانم که از روزی که با من پیوند ازدواج بستی، جز زحمت و تلاش بی وقفه برای شما هیچ نکردهام. می دانم قصور زیادی دارم، آن طور که شما بودید، من نبودم. اگر همیشه با شجاعت و افتخار، آماده هرگونه ماموریت بوده ام، تنها به همت شما و مسئولیت پذیری شما بوده است. اگر عمری باقی بود، از خداوند می خواهم توفیق جبران محبت های شما را به بنده عطا فرماید و اگر خدا خواست و شهادت نصیب بنده حقیر شد، طلب حلالیت دارم.
بعد از بنده، هرگز از خط ولایت خارج نشوید، بسیار مواظب باشید که فتنه گران گاه به نام ولایت در پی خواهند بود تا شما را در مقابل ولایت قرار دهند. هرگز فکر نکنید که نسبت به سایر مردم، حق بیشتری نسبت به انقلاب دارید، هر چه بوده وظیفه بوده است.
به فرزندانم بگو که عاشق سیدعلی بودم . بگو که اگر شادی روح بابا را می طلبند، سرباز ولایت سیدعلی باشید، صحبت های حضرت آقا را خوب بشنوید و به جان دل بگیرید که چراغ هدایت شما خواهد بود.
اما فرزندم میثم عزیز و یاسر جان! دعا می کنم که شهید راه ولایت باشید، در طلب علم کوشا باشید، تا می توانید به دنبال علم باشید. مواظب باشید که بدون بصیرت عملتان راه به جایی نخواهد برد. مواظب عملیات روانی دشمن باشید. شما هیچ حقی بر گردن ملت ندارید، مگر وظیفه خدمت به مردم. همیشه از خود سوال کنید که برای کشور و مردم چه کرده اید.
میثم جان بابا و یاسر عزیزبابا، یار و یاور هم باشید. هر کجا که باشید می توانید سرباز ولایت باشید. در هر شغلی که باشید و دوست داشته باشید. با ولایت بودن، با دوستی دنیا در یک جا نمی گنجد، پس اگر مال دنیا هم داشتید، نگذارید محبت مال دنیا شما را از ولایت جدا کند . تا می توانید به مردم خدمت کنید. هرگز در مسایل اجتماعی خود بی تفاوت نباشید.
آخرین وصیت بنده به شما این است: احترام مادر خود را داشته باشید که حق بسیار بر گردن بنده و شما دارند. ایشان را روی تخم چشم خود جای دهید که هر چه کنید کم است.
از مادرم سکینه (خاله ام)، حاجی و پدرم حلالیت بخواهید و سلام مرا به آن ها برسانید.
از تمام برادران و خواهرانم و هر کس که با بنده ارتباط داشته، حلالیت بخواهید. اگر به کسی قرضی داشتم بپردازید و اگر از کسی طلبی داشتم، در طلب یا بخشش آن مختارید.
اگر مفقودالاثر شدم، هرگز به خاطر جسم گناهکار، خاطرِ آقا را پریشان نکنید که خاطر حضرت آقا، از همه برایم عزیزتر است.
در خاتمه از تمام دوستان حلالیت می طلبم.
خداوند بر عمر با عزت امام خامنه ای بیفزاید
برچسبها:
اجتماعی ,
سیاسی ,
شهید مدافع حرم ,
محرم علیپور ,
وصیت نامه شهدا ,
وصیت نامه شهید علی پور ,
وصیت نامه مدافعان حرم ,
نویسنده خادم الشهدا در جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۵۷ ق.ظ
| ۲
قرآن از تو شرمنده ام، از اینکه آن گونه که تو گفتی رفتار نکردم، از اینکه...
71. بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا کسی را مسخره کردم.
72. کسی با من حرف می زد و من بی اعتنا بودم.
73. کسی صدایم زد اما خود را به نشنیدن زدم (از روی ترس، جهل و یا حسد)
74. برای ارضای نفس و غرور در سوال کردن فشار آوردن بر کسی آنقدر پیش رفتم تا اینکه نمیدانم را از زبانش بیرون بکشم.
75. چیزی را که باید میگفتم آنجا لب فرو بستم و جایی که باید سکوت می کردم لب به سخن گشودم.
برچسبها:
110 گناه روزمره ,
امام حسین ,
جملات آموزنده ,
جملات تکان دهنده ,
جملات فلسفی کوتاه ,
جملات مذهبی ,
شهید حسن انتظاری ,
ظهور امام زمان ,
مکه ,
نویسنده خادم الشهدا در يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ق.ظ
| ۲
برای دانلود فایل صوتی رجزخوانی حماسی حاج میثم مطیعی به زبان عربی که علیه خاندان جنایتکار آلسعود اجرا شده است اینجا کلیک کنید.
متن عربی و ترجمه فارسی رجزخوانی علیه آل سعود:
یا آلَ سُعودْ
ای آل سعود
یا خُدَّامَ أمریکا و الصَّهایِنة... أیُّها الأذِّلاءْ
ای خادمان پست و ذلیل آمریکا و صهیونیزم
یا مَن مُلِئَتْ بُطُونُکم من الحَرامْ...
ای کسانی که شکمهایتان از حرام پر شده است
نحنُ من یَحرُصُ و یُحافِظُ على الوَحدَةِ بین المُسلمینْ
ما کسانی هستیم که به وحدت مسلمانان حریصیم و از آن حفاظت می کنیم
أمَّا أنتم فقد کُنتم و لا زِلتم تَعبَثُونَ بِوَحدةِ الأُمَّةِ الإسلامیة و تُمَزِّقونَ صُفوفَها ...
ولی شما، وحدت امت اسلامی را ضایع کرده و میکنید و صفوف مسلمانان را متفرق میکنید
یا آلَ سُعود ... أنتم من أوجَدتمُ الإرهابَ ..أنتم أصلُ داعشَ و التَّکفیرییّن
ای آل سعود، شما همان کسانی هستید که تروریسم را به وجود آوردید... شما ریشه داعش و تکفیریها هستید
یا آلَ سُعودْ ..أنتم خَوَنةُ الحَرمینِ الشَّریفینْ
ای آل سعود... شما خائنان حرمین شریفین هستید
نأملُ من الله أن یُحرِّرَ قریبا قِبلتَینا المسجدَ الحرامَ و المسجدَ الأقصى
امیدواریم خداوند به زودی دو قبله ما، مسجد الحرام و مسجد الاقصی را
من بَراثنِ الیهودِ و من بَراثِنِکم یا أشِقّاءَ الیهودْ
از چنگال یهودیان و از چنگال شما برادران یهود آزاد کند
بالأمسِ قَتلتمُ المُسلمینَ الأبریاءَ فی الیمنِ و فی مِنى
دیروز مسلمانان بیگناه را در یمن و منا کشتید
والیومَ تَبللَّت أیدِیَکم بدماءِ الأبریاءِ کالشَّیخِ النَّمِرْ
و امروز دستتان به خون بیگناهانی مانند شیخ نمر آلوده شده است
وهذا الدَّمُ المسکوبُ ظُلماً سَیَنالُ منکم سریعاً
و این خون به ناحق ریخته شده، به سرعت دامن شما را خواهد گرفت
ترقَّبوا الرَّدَ القاسی مِن شَبابِ المسلمینَ و من شُعوبِ الأمةِ الإسلامیة .
منتظر پاسخ سخت جوانان مسلمانان و ملتهای امت اسلامی باشید
أعمالُکم تدلُّ على اقترابِ نهایتِکم وذاکَ الیومُ قریبٌ إن شاء الله.
این کارهایتان نشان از نزدیکی پایان شما دارد و آن روز نزدیک است ان شاءالله
لبیک یا رسولَ الله...
لبیک یا رسول الله
برچسبها:
آل سعود ,
رجز خوانی ,
شهید حسن انتظاری ,
شیخ نمر ,
لبیک ,
منا ,
میثم مطیعی ,
پاسخ آل سعود ,
نویسنده خادم الشهدا در سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۴۲ ق.ظ
| ۱
با درود و سلام به شهدای حق و حقیقت. ما در سال 59 که به خیابان مهدی (بسیج) می رفتیم شهید انتظاری هم به بسیج می آمدند و یک سری آموزش های نظامی را میدیدیم.
من به عنوان اولین محافظان نماز جمعه یزد بودم یادم است آن زمان برخی از بسیجیان نیز برای محافظت می آمدند که شهید انتظاری جزو آن ها بود. تا آن موقع مرسوم نبود که نماز جمعه محافظ داشته باشد بعد از ترور ها و این ها مرسوم شد که برای نماز جمعه ها محافظ بگذارند.
سال دیپلم بودم که با شهید انتظاری انتخاب شدیم تا به ماموریت قصر شیرین برویم . تیر ماه از یزد به تهران رفتیم. چند روزی در ساختمان ولی عصر تهران بودیم و آموزش می دیدیم با پرواز به کرمانشاه (باختران) رفتیم و پس از رفتن به قصر شیرین در ایستگاه فرستنده رادیویی قصر شیرین به عنوان محافظین ایستگاه فرستنده رادیویی مستقر شدیم. حدودا 11 ام تیر ماه بود که آنجا مستقر شده بودیم.
از همان موقع معلوم بود که برخی از کارهای صدام باعث جنگ می شود. به طور مثال برخی از کردها به مقرهای سپاه خمپاره میزدند و یا برخی افراد که حامی صدام بودند به ایستگاه رادیویی می آمدند و درگیری و آشوب ایجاد می کردند و هر چه زمان بیشتر می گذشت مخالفت صدام علنی تر می شد که در مرداد ماه دائمی تر شد و در خود قصر شیرین نیز گلوله میزد.
من و شهید انتظاری محافظ ایستگاه بودیم. در قسمت باز ایستگاه یک استخر برای شنای کارمندان قرار داشت. یادم هست که من شنا بلد نبودم آن زمان 18 سالم بود در آب یک متری تمرین میکردم و در قسمت های عمیق تر آب نمیرفتم.
یکی از دوستان که آنجا بود یهویی پای من را کشید و من را به قسمت 4 متری کشاند و من را آنجا رها کرد من که شنا بلد نبودم مدام به زیر آب میرفتم ولی نمی توانستم خودم را نجات دهم یکی از افرادی که شنا را خوب بلد بود سریع من را نجات داد.
بعد از این ماجرا شهید انتظاری با دلداری دادن ها و حرف هایش باعث شد تا من شنا کردن را ادامه دهم و خود شهید حسن انتظاری کم کم به من فوت و فن های شنا کردن را یاد می داد و آرام آرام من را به قسمت های عمیق تر آب برد و به من شنا کردن را به طور کامل یاد داد.
در ایستگاه بیشتر بچه های میبدی و اردکانی مستقر بودند و بقیه مال یزد یا اطراف یزد بودند.
بچه ها شهید انتظاری را دوست داشتند و با لهجه ی شیرین یزدی با شهید انتظاری شوخی میکردند مثلا برایش شعر میخواند که
حسنم اینجا حسینم اونجا پشت خیمه جنگه / صدای تیر و تفنگه
و شهید انتظاری هم با روی گشاده و همان لهجه ی یزدی شیرین جوابشان را میداد. 12 شهریور بود که ماموریتمان تمام شد و من برگشتم.
**با تشکر از هم رزم شهید حسن انتظاری جناب آقای اصغر باقری و هیئت رایة الهدی یزد به خاطره مصاحبه با ایشان**
برچسبها:
آموزش شنا ,
اصغر باقری ,
بسیج ,
خاطرات جنگ ,
داستان ها آموزنده ,
داستان های جذاب ,
رایه الهدی ,
شنا ,
شهید حسن انتظاری ,
صدام ,
نویسنده خادم الشهدا در پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۵۹ ق.ظ
| ۲
حضرت آیت ا... شهید صدوقی یک دستگاه پیکان به شهید بابایی اهدا کرده بودند؛ ولی ایشان آن خودرو را متعلق به خود نمی دانست و با آن کارهای اداری انجام می داد. روزی جهت انجام کاری اضطراری ماشین را به امانت گرفتم و به منزل پدرم در اصفهان رفتم. ماشین را جلو خانه پارک کردم. ساعتی بعد وقتی خواستم حرکت کنم، متوجه شدم که قفل صندوق عقب ماشین شکسته و در آن بازاست. در را بالا زدم. زاپاس،آچار چرخ و جک به سرقت رفته بود.
از اینکه ماشین امانتی بود خیلی ناراحت شدم. آمدم و جریان را برای عباس توضیح دادم. پیش خود فکر کردم. با رابطه رفاقتی که بین من و او وجود دارد، او خواهد گفت که اشکال ندارد و برو یک زاپاس و جک از انبار بگیر؛ ولی بر خلاف آنچه که من تصور می کردم او گفت: -خوب حالا چیزی نیست. برو یک زاپاس و یک جک بخر و سرجایش بگذار. اول فکر کردم شوخی می کند؛ ولی آقای صادقی که بیشتر از من با خصوصیات اخلاقی او آشنا بود گفت: -او جدّی می گوید. برو تهیه کن.حقوق ماهیانه من در آن زمان سه هزار و دویست تومان بود و اگر می خواستم فقط یک زاپاس بخرم می بایستی حدود دو هزار تومان پول می پرداختم. سرانجام با هر زحمتی که بود آنها را تهیه کردم. آن روز و درآن شرایط از برخورد خشک شهید بابایی ناراحت شدم؛ ولی قدری که اندیشیدم؛ بر بزرگی و تقوای او آفرین گفتم: چرا که حاضر نشد حتی در مورد دوست صمیمی اش هم از اموال بیت المال کمترین گذشتی را بنماید.
منبع: راوی کمال میرمجربیان ، برگرفته از کتاب پرواز تا بی نهایت
برچسبها:
بیت المال ,
حق الناس ,
داستان ها آموزنده ,
سردار بزرگ الغدیر شهید حسن انتظاری ,
شهید عباس بابایی ,
پرواز تا بی نهایت ,
نویسنده خادم الشهدا در سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ب.ظ
| ۰
رهبر اگر فرمان دهد غسل شهادت می کنم
برچسبها:
9 دی ,
حماسه دیماه ,
رهبر ,
شهادت ,
شهید حسن انتظاری ,
فتنه 88 ,