نویسنده خادم الشهدا در جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۳۹ ق.ظ
| ۰
یگانه محبوب من، من را ببخش...
41.از اینکه فقر مادی، بیسوادی یا موفقیت اجتماعی کسی این اجازه را به من داد که خود را بالاتر بدانم.
42. از اینکه جایی که باید امر به معروف و نهی از منکر بکنم نکردم.
43.از اینکه کاری که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی،مصلحت یا خیانت دیگران را نیز در نظر داشتم.
44. از اینکه شب با یاد او نخوابیدم بلکه به فکر این بودم که فردا چه کنم.
45.از اینکه نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگر بود در نتیجه دچار شک در نماز شدم.
ادامه دارد...
برچسبها:
جملات کوتاه و آموزنده ,
شهید حسن انتظاری ,
شهید خلیل حسن بیگی ,
گناه ,
نویسنده خادم الشهدا در يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۳۶ ق.ظ
| ۰
تنها زن تیم اطلاعات عملیات شهید همت
«اولین مجروحیت من بر میگردد به شبیخون رژیم بعث به ایستگاه عملیات آبادان که بسیاری از بچههای رزمنده شهید شدند. آن شب پس از حمله عراقیها به گروه امدادی، بیسیم زدند که آمبولانس اعزام کنند؛ ولی آمبولانس به مأموریت رفته بود. وقتی هم که آمبولانس آمد، راننده آنقدر خسته و زخمی بود که نمیتوانست دوباره اعزام شود؛ برای همین خودم با سرعت سوار آمبولانس شدم و به طرف منطقه به راه افتادم.وقتی به آنجا رسیدم، با صحنه تکان دهندهای روبرو شدم. همه بچهها شهید شده بودند و آنهایی هم که نفس میکشیدند، آنقدر خون زیادی از بدنشان رفته بود که کاری از دست من بر نمیآمد.
در این میان یک مجروح خیلی وضعیت وخیمی داشت و من به هر زحمتی بود او را سوار آمبولانس کردم. رزمنده زخمی به زحمت لبهای خشکیدهاش را تکان داد و گفت: امدادگر ... گفتم: بله. بعد گفت: راننده آمبولانس ... گفتم بله منم. بعد بیهوش شد. همین لحظه یکی از رزمندهها که جان سالم به در برده بود و تنها از کتفش خون میآمد، جلو آمد و گفت: خواهرم شما به مجروح برسید. من رانندگی میکنم.از بد حادثه راننده آمبولانس مسیر برگشت را فراموش کرد و با وجود اینکه نباید چراغ آمبولانس را در شب روشن کرد، اینکار را انجام داد که با روشنشدن چراغ آمبولانس، عراقیها ما را به گلوله و خمپاره بستند. آنقدر آتش زیاد بود که صدای خودم را نمیشنیدم. فقط احساس کردم شکمم میسوزد.وقتی به بیمارستان پتروشیمی رسیدیم، آنقدر به آمبولانس شلیک شده بود که مجبور شدند برای بیرون آوردن ما درب آمبولانس را اره کنند. وقتی درب آمبولانس باز شد دکتر گفت: «این خواهر که متعلقات شکمش روی زمین ریخته ...». آن وقت بود که بیهوش شدم.
بعد مرا به داخل بیمارستان منتقل کردند و رودههایم را به داخل شکم برگردانده و آن را با یک دستمال بسته بودند. وقتی مرا به اتاق عمل منتقل کردند، علائم حیاتی من از کار افتاد و به علت کثرت مجروحین مرا به سرعت به معراج شهدا منتقل کردند.نمیدانم چند روز طول کشید، ولی روزی که میخواستند شهدا را به داخل خودروی حمل شهدا منتقل کنند، دیدند نایلونی که مرا داخل آن پیچیده بودند بخار کرده است. سپس مرا به سرعت به داخل بیمارستان منتقل کردند. دوستان حاضر در بیمارستان میگفتند: دکتر وقتی که دوباره شما را دید، گفت: چرا دوباره این شهید را اینجا آوردید؟ و مسئولین حمل شهدا گفتند: آقای دکتر ایشان زندهاند! پزشکان که خیلی خوشحال شده بودند، مرا به اتاق عمل منتقل کردند» ...
این جریان اولین مجروحیت زنی است به نام خانم آمنه وهاب زاده امدادگر دیروز و جانباز 70 درصد شیمیایی امروز است. امدادگرخط مقدم سال های جبهه و جنگ که بخاطر تسلط به زبان عربی در بعضی از عملیات های شناسایی برون مرزی بعضی از فرماندهان همچون همت را همراهی می کرد. او در دوران جنگ تحمیلی 4 سال جنوب بود و نه ماه غرب بود.
زنی که وقتی توی عملیات والفجر یک در منطقه فکه دشمن بعثی لعین، منطقه را زیر آتش بمباران شیمیایی میگیرد ماسکش را از صورت بر میدارد و بر صورت مجروحی که در حال مداوایش است میگذارد تا شیمیاییشدن را به جان بخرد، اما جان انسان دیگری را نجات بدهد ... حالا هم امروز خودش با عوارض دردناک « گاز خردل شیمیایی» دست و پنجه نرم میکند، اما هیچ ادعایی ندارد ... میگوید: « از کسی هم انتظار ندارم. وظیفه ای بوده که انجام دادم» ...
به گزارش واحد مرکزی خبر آمنه وهاب زاده امدادگر بود ولی اگر پیش می آمد اسلحه هم به دست می گرفت.
برچسبها:
آمنه وهاب زاده ,
امدادگر ,
تنها زن تیم اطلاعات شهید همت ,
خاطرات جنگ ,
داستان ها آموزنده ,
پرستار ,
نویسنده خادم الشهدا در سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۴۴ ق.ظ
| ۰
کجایند آنان که در صحنه پیکار ، شمشیرهاشان را از غلاف بیرون کشیده ، هر گوشه از میدان نبرد را دسته دسته و صف به صف فرا می گرفتند ؟ آنان جوانمردانی بودند که در پایان هر مصاف از بقاء زندگانی بازگشته از کارزار سپاه خود ، شادمان نمی شدند و از بابت مرگ سرخ کشتگانشان از کسی تسلیت نمی خواستند ، چشمانشان از شدت گریه خوف بر درگاه جلال ربویی به سفیدی گراییده ، شکم هاشان بر اثر روزه داری لاغر گشته و پوست لبانشان بر اثر مداومت بر دعا و ذکر حق خشکیده. رنگ رخسارشان از فرط شب بیداری زرد گشته و غبار فروتنی و تواضع چهرهاشان را پوشانده آنان برداران من هستند که از این سرای فانی سفر می کنند پس سزاوار است که تشنه دیدارشان باشیم و از اندوه فراقشان انگشت حسرت بر لب بگزیم . امیرالمومنین علی (ع) - نهج البلاغه - کلام 120
برچسبها:
خاطرات جنگ ,
داستان های کوتاه آموزنده ,
شهید حسن انتظاری ,
شهید رضا میرزائی ,
نهج البلاغه ,
نویسنده خادم الشهدا در پنجشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۴۶ ق.ظ
| ۰
خدایا من را ببخش...
36.از اینکه مبالغه در حرف زدن کردم و چیزی را بزرگ تر از آنچه بود نشان دادم .
37.از اینکه از گفتن مطالب غیر لازم خود داری نکردم و پرحرفی کردم .
38.از اینکه شکر نعمت را به جا نیاوردم و دلم می خواست کاش زیباتر، چاق تر ، غنی ترو... بودم.
39.از اینکه رعایت بهداشت جسمی را نکردم (حمام،مسواک،خانه،ناخن،غذا و ...)
40.از اینکه ملاک بزرگی را مقام، پول،تحصیلات،زیبایی کلام و ... قرار دادم.
اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَ لکِن فِى الشَّبابِ اَحسَنُ ؛
توبه زیباست، ولى در جوانی زیباتر .
رسول اکرم صلی الله علیه و آله
ادامه دارد...
برچسبها:
اما صادق ,
توبه ,
جملات زیبا ,
جملات فلسفی کوتاه ,
جملات کوتاه و آموزنده ,
سردار بزرگ الغدیر شهید حسن انتظاری ,
گناه ,
نویسنده خادم الشهدا در شنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۳۸ ق.ظ
| ۰
حضرت امام علی علیه السلام فرمود : از خداوند جایگاه شهیدان و زندگی با سعادتمندان و همراهی با پیامبران را طلب می کنم.نهج البلاغه، خطبه23
حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود :پس به خدا قسم من بر حقّم و دوستدار شهادت.شرح نهج البلاغه، ج6، ص99 و 100
حضرت امام علی علیه السلام فرمود :به خدا قسم اگر آرزوی شهادت را در پیکار با دشمن نمی داشتم،(که ای کاش زودتر فراهم آید) بر مرکب خود سوار می شدم و از میان شما کوچ می کردم و تا باد شمال و جنوب بوزد (برای همیشه) در جستجوی شما نمی پرداختم.شرح نهج البلاغه، ج7، ص285، خطبه118
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :هر کس از روی صدق شهادت را طلب کند، خداوند به او ((ثواب)) آن را عطا خواهد کرد، هر چند به شهادت نرسد.کنز المعال، ج4، ص421، حدیث11210
حضرت امام علی علیه السلام فرمود :خداوند برای گروهی کشته شدن و برای گروهی دیگر مرگ را مقرّر نموده و هر کدام به اجل معین خود آنسان که او مقدّر کرده است می رسند، پس خوشا به حال مجاهدان راه خدا و کشتگان راه اطاعت او.نهج السعاده، ج2، ص107
برچسبها:
جایگاه شهدا ,
حدیث ,
شهادت ,
شهید حسن انتظاری ,
نویسنده خادم الشهدا در دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۵۲ ق.ظ
| ۰
احمد یکی از بهترین دوستان من بود. همیشه نون و پنیر خوشمزه ای با خودش به مدرسه می آورد. هیچ وقت تنها نمی خورد! به ما تعارف می کرد. من و بقیه ی دوستان کمکش می کردیم!
رفتار و برخورد احمد برای همه ی ما الگو بود. احمد بهترین دوست دوران نوجوانی من بود. با هم بازی می کردیم، مدرسه می رفتیم. با هم بر می گشتیم و ... از دوره ی دبستان تا دبیرستان با احمد علی هم کلاس بودم. بهترین خاطرات من بر میگشت به همان ایام.
می گفت بیا توی راه مدرسه سوره های کوچک قرآن را بخوانیم. در زنگ های تفریح هم میدیدم که یک برگه ای در دست گرفته و مشغول مطالعه است. یک بار از او پرسیدم:
این کاغذ چیست؟
گفت: این برگه ی اسما الله است. نام های خدا روی این کاغذ نوشته شده.
کم کم بزرگ تر می شدیم. فاصله ی معنوی من با او رفته رفته بیشتر می شد او پله پله بالا می رفت و من ... بیشترین چیزی که احمد به آن اهمیت می داد نماز بود. هیچ وقت نماز اول وقت را ترک نکرد. حتی زمانی که در اوج کار و گرفتاری بود.
معلم گفته بود امتحان دارید. ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار می شه. فردا زنگ سوم که تمام شد آماده ی امتحان باشید.
آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای اذان از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نماز خانه. دنبالش رفتم و گفتم احمد برگرد این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگر دیر بیای، ازت امتحان نمیگیره و ...
می دانستم نماز احمد طولانی است.احمد مقید بود که ذکر تسبیحات را هم با دقت ادا کند.
هر چه گفتم بی فایده بود احمد به نماز خانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همه ی ما را به صف کردند. وارد کلاس شدیم. ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سوال ها رو بیاره.
مرتب از داخل کلاس سرک میکشیدم و داخل حیاط و نماز خانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه.
بیست دقیقه همین طوری در کلاس نشسته بودیم . نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد!
همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه!
بعد یکی از بچه ها را صدا زد و گفت پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا در آمد . در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد.
معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد از خودش به کلاس راه نمیداد من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. آقای معلم در حالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیّری برو بسین سر جات! احمد سر جایش نشست و مشفول پاسخ به سوالات امتحان شد. من هم با تعجب به او نگاه می کردم. احمد مثل ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد نماز اول وقت را خوانده بود و من ...
خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه ی عمل خالصانه ی احمد.
راوی: دکتر محسن نوری، استاد دانشگاه شهید بهشتی، برگرفته شده از کتاب عارفانه
برچسبها:
امتحان ,
تسبیحات حضرت زهرا ,
داستان های آموزنده ,
شهید احمد علی نیری ,
شهید حسن انتظاری ,
عمل خالصانه ,
نماز اول وقت ,
نویسنده خادم الشهدا در چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۵۴ ق.ظ
| ۰
در روز ۷ ژانویه ۲۰۱۵، حداقل ۲ مرد مسلح (به نامهای سعید کواشی و شریف کواشی) وارد ساختمان دفتر شارلی ابدو در خیابان نیکولاس اپِر پاریس شدند و با اسلحههای اتوماتیک ازجمله کلاشنیکف بسوی نگهبانان این دفتر و کارکنان آن آتش گشودند که منجر به کشته شدن حداقل ۱۲ نفر و جراحت شدید حداقل ۱۰ شد. ۲ نفر از کشته شدگان افسر پلیس نگهبان بودند. تعقیب گسترده برای دستگیری مظنونین بلافاصله پس از حمله آغاز شد. برادران گروگانگیر پس از گریختن از دفتر مجله، فردای آن روز به چاپخانهای در شهر دمارتن پناه بردند و یک تن را به گروگان گرفتند، با یورش ماموران به چاپخانه دمارتن، برادران کواشی، کشته شدند و گروگان آنها نیز آزاد شد. سعید و شریف کواشی که در محاصره پلیس قرار داشتند از پناهگاه خود خارج شدند و با پلیس درگیر شدند اما در نتیجه این درگیری هر دو برادر کشته شدند.
چاپ کاریکاتوری از پیامبر اسلام در شمارههای پیشین این نشریه، دلیل حمله روز چهارشنبه به دفتر نشریه طنز شارلی ابدو اعلام شد. مهاجمان نیز دلیل اقدام خود را انتقامگیری از نشر کاریکاتورهایی از پیغمبر اسلام در شمارههای قبلی شارلی ابدو عنوان کرده بودند. شریف کواشی به یک تلویزیون فرانسوی گفته بود که القاعده یمن از آنها حمایت میکند؛ و امیدی کولیبالی، که به یک سوپرمارکت یهودی حمله کرد، مدعی شده بود که به گروه داعش وابسته است و این حملات هماهنگ شده بودهاند. چند روز بعد القاعده یمن رسما مسئولیت حمله را به عهده گرفت. رهبر این گروه در پیامی ویدئویی اعلام کرد که مهاجمان به شارلی ابدو دستور داشتند که به خاطر «توهین به پیامبر اسلام» به دفتر این مجله حمله کنند.
و اما باز هم مجله فرانسوی "شارلی ابدو" نسخه جدیدی را در تاریخ 24 دی ماه سال 1393 با کاریکاتورهای توهین آمیز علیه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله منتشر کرد.
به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، این هفته نامه فرانسوی به 6 زبان از جمله، انگلیسی، عربی و ترکی منتشر شد.
کاریکاتور اصلی این مجله فرانسوی در 24 دی ماه یکی از آثار "رینارد لویزییه" علیه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است که در صفحه اول آن چاپ شده.
"ژرارد بیارد" سردبیر این مجله فرانسوی تأکید کرد که نسخه کاغذی این مجله به زبان های فرانسوی، ایتالیایی و ترکی منتشر شده و نسخه های عربی، انگلیسی و اسپانیایی هم فقط در اینترنت منتشر شده است.
برچسبها:
ابدو ,
توهین به پیامبر اسلام ,
حضرت محمد ,
سعید کواشی ,
شارلی ,
شریف کواشی ,
فرانسوی ,
مجله ,
من عاشق پیامبر رحمت هستم ,
کاریکاتور پیامبر ,
نویسنده خادم الشهدا در جمعه, ۵ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ق.ظ
| ۰
روش پند دادن گناهکاران جوانی خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت، من مردی گناهکارم و نمی توانم خود را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصیحتی فرما.
قال الامام الحسین علیه السلام:
«افعل خمسة اشیاء و اذنب ما شئت، فاول ذلک: لا تاکل رزق الله و اذنب ما شئت، و الثانی: اخرج من ولایة الله و اذنب ما شئت، و الثالث: اطلب موضعا لا یراک الله و اذنب ما شئت، و الرابع: اذا جاء ملک الموت لیقبض روحک فادفعه عن نفسک و اذنب ما شئت، و الخامس: اذا ادخلک مالک فی النار فلا تدخل فی النار و اذنب ما شئت.»
امام حسین علیه السلام فرمود: پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه می خواهی گناه کن
اول: روزی خدا را مخور و هر چه می خواهی گناه کن.
دوم: از حکومت خدا بیرون برو و هر چه می خواهی گناه کن.
سوم: جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن.
چهارم: وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه می خواهی گناه کن.
پنجم: زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش می برد در آتش وارد مشو و هر چه می خواهی گناه کن. »
جوان اندکی فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت های طرح شده چاره ای جز توبه نداشت.
برچسبها:
توبه در جوانی ,
حدیث امام حسین ,
روش امر به معروف ,
روش پند دادن امام حسین ,
شهید حسن انتظاری ,
پند ,
نویسنده خادم الشهدا در يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۲ ق.ظ
| ۰
شهادت طلبی
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
من طلب الشّهاده صادقا اعطیها و لولم تصبه.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :
هر کس از روی صدق شهادت را طلب کند، خداوند به او ((ثواب)) آن را عطا خواهد کرد، هر چند به شهادت نرسد.
-------------------------------------
تبریک به شهیدان
قال امیر المومنین علیه السلام :
انّ الله کتب القتل علی قوم و الموت علی آخرین و کلّ آتیه منیّته کما کتب الله له فطوبی للمجاهدین فی سبیل الله و المقتولین فی طاعته.
حضرت امام علی علیه السلام فرمود :
خداوند برای گروهی کشته شدن و برای گروهی دیگر مرگ را مقرّر نموده و هر کدام به اجل معین خود آنسان که او مقدّر کرده است می رسند، پس خوشا به حال مجاهدان راه خدا و کشتگان راه اطاعت او.
-------------------------------------
خون شهید
انّ علیّ ابن الحسین علیه السلام کان یقول : قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
ما من قطره احبّ الی الله عزّوجلّ من قطره دمٍ فی سبیل الله.
امام زین العابدین علیه السلام پیوسته از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:
هیچ قطره ای در نزد خداوند دوست داشتنی تر از قطره خونی که در راه خدا ریخته می شود نیست.
-------------------------------------
شهید درد جراحت را احساس نمی کند
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
الشّهید لایجد الم القتل الّا کما یجد احدکم مسّ القرصه.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :
شهید درد کشته شدن را احساس نمی کند، مگر در حدّی که یکی از شما پوست دست خود را بین دو انگشت فشار دهد.
-------------------------------------
آمرزش گناهان شهید
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
للشّهید سبع خصال من الله اوّل قطره من دمه مغفور له کلّ ذنب.
حضرت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :
به شهید هفت امتیاز از طرف خداوند عطا می شود، اولین آنها بخشیدن تمام گناهان اوست بواسطه اولین قطره خونش.
برچسبها:
آمرزش گناهان شهید ,
تبریک به شهید ,
جراحت شهید ,
حدیث ,
خون شهید ,
سخنان بزرگان ,
شهادت طلبی ,
نویسنده خادم الشهدا در سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۶ ق.ظ
| ۰
شهادت در راه خدا
دعا امیر المومنین علیه السلام لهاشم بن عتبه فقال :
اللّهم ارزقه الشّهاده فی سبیلک و المرافقه لنبیّک.
حضرت علی علیه السلام در دعای خود به هاشم بن عتبه فرمودند :
خداوندا، شهادت در راهت را و همراهی با پیامبرت را به او روزی کن.
-------------------------------------
همسایگی با شهدا
قال امیر المومنین علیه السلام :
… نسال الله منازل الشهداء و معایشه السّعداء و مرافقه الانبیاء.
حضرت امام علی علیه السلام فرمود :
از خداوند جایگاه شهیدان و زندگی با سعادتمندان و همراهی با پیامبران را طلب می کنم.
-------------------------------------
عشق به شهادت
قال امیر المومنین علیه السلام :
فو الله انی لعلی الحق. و انی للشّهاده لمحبّ.
حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود :
پس به خدا قسم من بر حقّم و دوستدار شهادت.
-------------------------------------
امید شهادت در جبهه
قال امیر المومنین علیه السلام :
و الله لولا رجائی الشّهاده عند لقائی العدوّ لوقد حمّ لی لقاءه لقرّبت رکابی، ثمّ شخصت عنکم فلا اطلبکم ما اختلف جنوب و شمال.
حضرت امام علی علیه السلام فرمود :
به خدا قسم اگر آرزوی شهادت را در پیکار با دشمن نمی داشتم،(که ای کاش زودتر فراهم آید) بر مرکب خود سوار می شدم و از میان شما کوچ می کردم و تا باد شمال و جنوب بوزد (برای همیشه) در جستجوی شما نمی پرداختم.
-------------------------------------
در ردیف شهیدان
قال السّجاد علیه السلام :
حمدا نسعدبه فی السّعداء من اولیائه و نصیر به فی نظم الشّهداء بسیوف اعدائه.
حضرت امام سجاد علیه السلام فرمود :
سپاس خدای را، سپاسی که بدان در زمره اولیاء نیکبختی قرار گیریم و بواسطه آن در ردیف شهیدان با شمشیر دشمنانش در آئیم.
برچسبها:
امید شهادت ,
سخن بزرگان ,
سردار بزرگ الغدیر شهید حسن انتظاری ,
شهادت در راه خدا ,
عشق به شهادت ,
همسایگی با شهدا ,